- اخبار حزب
- بازدید: 1064
«زمانی که باید مذاکره میکردیم فحش دادیم/ حاکمیت ایران بجای اینکه با آمریکا مذاکره کند با مردم ایران مذاکره کند»
هجدهمین جلسه از سلسله جلسات دیالوگ عصر پنجشنبه تحت عنوان «تنگۀ مذاکره» به همت کانون جوانان حزب کارگزاران سازندگی ایران-خراسان رضوی در محل دفتر مرکزی حزب استان در مشهد، برگزار گردید. در این نشست که هدف از آن گفتگویی پیرامون سرانجام رویارویی ایران و آمریکا بود جمعی از اعضای حزب و علاقهمندان به مسائل سیاسی و روابط خارجه گردهم آمدند.
در این نشست محمود سعیدزاده، تحلیلگر سیاسی و کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه، عنوان کرد:
ما برای یک تحلیل صحیح، دسترسی به اطلاعات کافی نداریم. آن چیزی که میتوانم عرض کنم فقط تطبیق چهارچوبهای نظری و رفتار دولتها و منافع دولتهای ایران و آمریکا است و اینکه آیا منافع هر یک از از این دو دولت ایجاب میکند که با هم مذاکره کنند آیا راهی یا تنگهای میماند که اینها از آن گذر کنند. اگر به عقب برگردیم؛ هم رفتار و مشکلات آمریکا و هم رفتار و مشکلات ایران را بررسی کنیم، به یک جایی میرسیم که نمی تواند چشم انداز مثبتی داشته باشد.
زمانی که مسئلهی هستهای و مذاکره با آمریکا مطرح شد، تقریبا من جزو کسانی بودم که خیلی خوشبینانه میگفتم مذاکرات به سرانجام میرسد و حتما ما توافق و با آمریکا دیدار میکنیم. در حال حاضر نگاه حاکمیت جمهوری اسلامی به مشکلات با حهان خارج یک نگاه نوواقعگرای است .
نوواقعگرایی نوعی رویکرد به سیاست خارجی بدون اشاره به عوامل و مولفههای داخلی است یا عوامل داخلی تاثیرگذار بر سیاست خارجی است. در این رویکرد مساله مهم فقط مسایل خارجی است. در رویارویی بین دولتها مسایل بیرونی اصالت دارد و مسایل در بیرون از مرزها حل و فصل می شود در حالیکه بنظر می رسد ایران باید با رویکرد واقعگرایی نیوکلاسیک به این مساله نگاه کند یعنی مسایل و مشکلات خارجی را در ادامه مسایل داخلی ببیند. در حالیکه در حال حاضر ما تلاش داریم مسائلمان را در بیرون حل کنیم. در داخل خانواده مسئله و مشکلی داریم، صدای مشکلات و دعواهای ما برای همسایهها مزاحمت ایجاد میکند یا از آن سوی استفاده میکنند. ما میرویم در حد اینکه مزاحمتها را برای همسایهها کم کنیم مذاکره میکنیم. یعنی ما نمیخواهیم مسئلۀ خودمان را حل کنیم و اینجا دعوا نکنیم تا از آن سوی استفاده نشود بلکه ما میرویم با همسایهها مذاکره میکنیم که ساعت چند دعوا کنیم تا شما اذیت نشوید. یا چقدر بدهیم شما سکوت کنید ما همدیگر را نابود کنیم؟ یعنی نگاه این است. ما در مورد یک مسئلۀ مشخص مانند برجام که تازه آن هم چندین سال طول کشید و مدالیتۀ مشخص داشت که ما روی چه چیزی صحبت کنیم و روی چه چیزی صحبت نکنیم رفتیم توافق و مذاکره کردیم. بنابراین وقتی موضوعی مانند مسئلۀ کنونی پیش میآید که 12 شرط میگذارند و معلوم نیست روی چه چیز میخواهیم مذاکره بکنیم، قاعدتا نمیتوان خیلی به مذاکره خوشبین بود.
ما واقعا باید طرف را بشناسیم که چه کسی هست و چرا باید با آن مذاکره کنیم. برعکس این که میگویند ترامپ برجساز و بیسواد است اینها اصلا مسئلۀ ما نیست. مانند خیلی از مسائل دیگر که مربوط به ما نیست ولی ما به مسئلۀ خودمان تبدیلش میکنیم؛ این مسئلۀ آمریکاییها و کسانی است که به او رای دادهاند. مسئلۀ ما این است که با ترامپ که رئیس جمهور قدرتمندترین کشور دنیاست چگونه مواجه ای داشته باشیم که منفعت بیشتری عاید کشورمان بشود.اتفاقا آنچه که ما باید بدانیم عقبه جریانی است که ترامپ از درون آن سر برآورد. من اعتقادم این است که ایران و آمریکا هر دو از سال 84 حاملهاند. آنها با ترامپ وضع حمل کردند و ما همچنان بارمان بر روی دوشمان است و در وضع حمل کردنمان دچار مشکل شدیم. آن موضوعاتی که آمریکا را دچار این زایمانی کرده که نتیجۀ آن ترامپ شده روشن و در دکترینهای آمریکا هست. شما سیاست خارجه آمریکا را از نیمقرن قبل تا به الان اگر بررسی کنید، درون سه تا مکتب خیلی مشخص است. یا ترکیبی از این مکاتب است یا گاهبهگاه یکی از این مکاتب را به کار میبرند. مانند مکتب همیلتونیسم یا جکسونیسم یا ویلسونیسم. اصول تمام مکاتب آمریکا و رفتارهای سیاست خارجۀ آمریکا مشخص است ولی نوع آن میتواند تغییر کند. یکی از اصول مشخص رفتار آمریکا، حفظ ارزشهای آمریکایی است. اینها اصولی هست که باید حفظ شود. دوم همکاری آمریکا در امنیت دستهجمعی است. یعنی آمریکا اعتقاد دارد که امنیت حاصل توافق دستهجمعی جهانی است. یعنی تمام جهان باید با هم توافق کنند و امنیتمان دستهجمعی باشد. هیچ کسی بدون همکاری با یکدیگر، امنیت نخواهد داشت. سوم اقتصاد جهانی است که حاصلجمع آن مثبت است. یعنی آمریکا به چین به آلمان و .. اجازه میداده که اقتصادشان شکوفا و شریک آمریکا شوند. این بازی، تبعاتی برای آمریکا داشته است.
آمریکا برای حفظ این اصول همواره سه خط قرمز داشته است و به هیچ دولتی اجازه نداده است این سه خط قرمز را رد کند، زیرا به منزله بخطر انداختن منافع آمریکا محسوب می شده است و باید با آن برخورد شود و آمریکا اتفاقا در عمل این را نشان داده است. هر کجا خطوط قرمز رد شده، آمریکا تردیدی برای برخورد شدید با دولت یا گروههایی که به آن خط قرمزها دهنکجی کردند؛ نداشته است. یکی از این خط قرمزها امنیت اسرائیل است. امنیت اسرائیل برای آمریکا به منزلۀ حفظ ارزشهای آمریکایی است. این را آمریکاییها نساختند. این را غولهای رسانهای جهان که عمدتا وابسته به سرمایه داری است ساختند این را به عنوان یک دموکراسیِ قوی در دنیا مطرح کردند که به اصطلاح این دموکراسی در خاورمیانه یک الگو باشد. دومین خط قرمز آمریکا، تکثیر سلاحهای هستهای و شیمیایی است. تکثیر این سلاحها به منزلۀ به خطر افتادن امنیت دوستان آمریکا است. وقتی اروپا نمیتواند از خوش دفاع کند و آمریکا باید مدافع اروپا باشد، کسی حق ندارد این خط قرمز را رد کند هر دولتی به دنبال سلاحهای هستهای و شیمیایی برود (مانند کرهشمالی) که دوستان آمریکا یعنی ژاپن و کرهجنوبی را به خطر بندازد و یا مانند صدام که اسرایل را تهدید کند، آمریکا با او برخورد کرده است. به طور کلی دوستان آمریکا چون امنیتشان دستهجمعی است آمریکا روی این هم حساس است. سومین خط قرمز آمریکا باز بودن جریان نفت است. چون اگر نفت جریان نداشته باشد قاعدتا اقتصاد جهان آسیب میبیند و آمریکا باید ورود کند و به عنوان قدرت هژمونِ جهان، برخوردش را انجام دهد. بنابراین این سه خط قرمز و آن سه اصل اولیه، اینها برای آمریکا ترسیم نقشه راه هستند.
حالا تصور کنید زمانی که ترامپ بر سر کار آمد، چه بلایی بر سر این سه اصل و سه خط قرمز آمریکا آمده بود ایران تهدید کرد تنگۀ هرمز را میبندد و سربازان آمریکایی را دستگیر کرد.,همزمان کنسولگری دولت همسایه را به آتش کشید,دستگاه رپز شمار نابودی اسرایل رارنصبزو روی موشکها با خط عبری کشور متحد آمریکا را تهدید به نابودی کرد و مرگ ریس دولت همسایه و متحد آمریکا را تبریک گفت. اینها خط قرمز آمریکا بوده است. خط قرمز دیگر آمریکا (که شکسته شد) این بوده که چین میآید و بابت تسهیلاتی که آمریکا داده است مانند جابجایی خدمات، کالا و سرمایه، آلمان را به عنوان قدرت اقتصادی دوم جا میگذارد و حتی آن موقع پیشبینیها هم میگفتند که تا 2020 ،2021 آمریکا را هم جا میگذارد اما در مقابل این سهم بردن از امنیتی که آمریکا مسئول ایجادش بوده، مسولانه رفتار نکرده است. بعنوان مثال در جریان مذاکرات هستهای با ایران که آمریکا ایران را تحت فشار گذاشته بود و اروپا اصلا نمیتوانست ایران را تحت فشار بگذارد و پای میز مذاکره بنشاند. اگر به امتیازات برجام نگاه کنیم، این برجام برای آمریکا چه امتیازی داشت؟ برجام که در نهایت تهدید را از سر اروپا برداشته بود زیرا حتی اگر ایران بمب هم می داشت نمی توانست تهدیدی برای آمریکا باشد اما آمریکا آمده پای میز مذاکره نشسته آن وقت وزیرخارجۀ فرانسه قهر میکند و مذاکرات را قطع میکند. یا وقتی که به اصطلاح امنیت جهان به خطر افتاده و قدزت های تاثیر گذار جهان در مقابل چشم ده ها دوربین فیلم برداری در حال مذاکره هستند وزیر خارجۀ چین با لباس ورزشی به جلسات میآید. اینها از چشم آمریکاییها دور نمانده است و اتفاقا همینها باعث شده که ترامپ سر کار بیاید. اتفاقا اینها باعث شده که آمریکا هیچ معاهدهای را قبول نکند. اصلا چرا آمریکا بیاید و جلوی روسیه را بگیرد که اروپا تهدید نشود؟ خب تهدید شود. مگر به خانم مرکل نگفت که ما دیگر نمیتوانیم نگهبان شما باشیم. این یک آمریکای جدید و نوظهور است که آمده خط قرمزها را از اول تعریف کند. آمریکا، ایران را 40 سال گوشۀ رینگ نگه داشته، بعد توتال و چین و روسیه و اینها همه در این بازار وارد شوند و منفعت ببرند و آمریکا فقط نگاه کند؟ شما وضعیت اقتصادی آمریکا را میدانید که برطبق پیشبینیهای قبل ترامپ گفتند تا سال 2022، 23 تریلیون دلار بدهی یعنی 93% از GDP آمریکا خواهد داشت . خوب این وضعیت باید تغییر میکرد. آمریکایی که نمی تواند از درآمد 11 میلیون کوبایی بگذرد قطعا نمی تواند از بازار ایران چشم بپوشد.چطوری میتوانند بازار ایران را نبینند؟ این در منطق آمریکایی و در منطق هیچ کجای دنیا، اصلا پذیرفته نیست که با یک کشوری صحبت نکنید و با یک کشوری دشمن باشید. در مقدمۀ منشور ملل متحد به صراحت آمده است که اگر با یک کشوری مشکل دارید باید دعوت به سازش و مذاکره کنید و اگر نکرد یک میانجی پیدا کنید. اگر میانجی پیدا نکردید به ترتیبات منطقه ای رجوع کنید و یا به دیوان عالی مراجعه کنید. بعد شما باید انواع روشهای صلحآمیز حل و فصل مناقشات بینالملل را بررسی کنید تا مشکلتان را حل کنید و مانع تنش در روابط بینالملل شوید. این یک کار منطقی است. اینکه یک کشوری به دیگری بگوید ما با هم دشمنیم و مذاکره نمیکنیم؛ پذیرفته نیست. آمریکاییها هم میخواهند مشکلشان را حل کنند. مشکل آنها اقتصادی است و مشکل حقوق بشر و از این صحبتها نیست. بقیه دنیا هم میدانند جایی که آمریکا دخالت نکند (از گرم شدن زمین گرفته تا پروتکلهای امنیتی)، مشکلی حل نمیشود. بنابراین رفتن به سراغ دیگر کشورها مثل دوره احمدی نژاد و دخالت دادن ترکیه و بغداد و عمان و چین و روسیه مشکل را حل نمیکند.
در مورد مسئلۀ ما در ایران، خب ما هم مسائلی داریم و در یک حلقههای مشخصی ما با آمریکا دچار مشکل میشویم. وگرنه خیلی از کشورها هستند که اصلا با آمریکا کاری ندارند. حال آمریکا با این وضعیت چرا باید بیاید و با ایران مذاکره کند. در برجام که مسئلهشان امنیتی بود و با لابیِ اروپاییها بود که مذاکراتی انجام شد. الان خیلی واگرایی زیاد است. یکی اینکه ما منافع مشخصی را رو نمیکنیم که دقیقا روی آن مذاکره کنیم. ببنیند مثلا کشوری مانند کوبا از طرف آمریکا تحریم شده و هر دفعه که آمریکا تهدیدش میکرده، قطعنامه به سازمان ملل میبرده و به رای می گذاشته و کوبا میگفت برای چه ما را تحریم میکنید؟ دنیا بگوید آمریکا چرا ما را تحریم میکند؟ کوبا با کدام گروه تروریستی رابطه دارد؟! کجا امنیت ملی آمریکا را به خطر انداخته است؟ اصلا کوبا چه کار میخواهد بکند که آمریکا تهدیدش میکند؟ خوب میرود مساله را در مجمع عمومی به رای میگذارد و از 193 کشور دنیا، 191 کشور رای میدهند که این کار و تحریم کوبا غلط است. فقط اسرائیل و آمریکا میمانند که میگویند ما تحریم کردیم. خب معلوم است که آمریکا تحت فشار قرار میگیرد که رابطهاش را با کوبا درست کند. یعنی وجاهت آمریکا زیر سوال میرود. دوستان آمریکایی کوبا در مجمع کشورهای آمریکایی برای آمریکا زمان تعیین میکنند. که کوبا باید به جامعه کشورهای آمریکایی برگردد و گرنه بقیه در آن شرکت نمی کنند.اما در قضیه ایران مساله این مدلی نیست کنفرانس کشورهای اسلامی ,کشورهای خلیج فارس ,اتحادیه عرب و حتی همسایگان ما مثل روسیه و چین هم همیشه برعلیه ما رای داده اند بنابراین آمریکا اصلا تحت فشار نیست که با ما مذاکره کند. علاوه بر اینکه تحت فشار نیست که با ما مذاکره کند، عایدی هم نصیبش میشود. آنجا در آمریکای جنوبی میگویند ما پیش ملتهایمان تحقیر میشویم وقتی شما (آمریکا) کوبا را تحریم میکنی و با ما رابطه داری. کار شما غیرعادلانه است. اما اینجا اتفاقا کشورهای همسایۀ ما، به آمریکا کمک هم میکنند. یعنی روسیه و عربستان میگویند که شریان نفت ایران را ببندی ما آن نفت را به شما میدهیم. یعنی خط قرمزی که آمریکا به خاطر کمشدن جریان نفت داشت و میتوانست خدشهدار شود، همسایگان ما میگویند که ما میدهیم و نگران نباش. مسئلۀ دیگری که آمریکا باید تحت فشار قرار بگیرد و مذاکره کند، ایرانیان مقیم آمریکا هستند. کوباییها و کرهایهای مقیم آمریکا دولت آمریکا را با رای دادنشان به دموکراتها یا جمهوریخواهان تحت فشار میگذاشتند. نوعی رفتار انتخاباتی نشان میدادند که چرا با کشور ما رابطه نداری؟ حال ایرانیان مقیم آمریکا چه؟ جز یک گروه لابی و کارگزاران جمهوری اسلامی، مابقی اصلا آمریکا را تحت فشار نمیگذارند و اتفاقا بر عکس آن آمریکا را برای زیر ضرب گرفتن ایران تحت فشار قرار می دهند. مسئلهای که میتوانست نقطه قوت ما برای مذاکره باشد مسئلۀ هستهای بود. من مطمئن بودم که جمهوری اسلامی دنبال بمب هستهای نبود. چون اینها اینقدر عقل داشتند که بمب هستهای نمیتواند کمکی به ما بکند در منطقه ای که ما قدرت اولش هستیم رفتن به سمت بمب هسته ای یعنی ما مثل امارات می شویم چون بلاخره آنها هم به این سمت می رفتند کشوری مثل ایران مطابق منشور سازمان ملل متحد حق دخالت در تمام منطقه را دارد مرز منافع ملی یک کشور منطقه ای قاعدتا مرزهای منطقه است اما مسئولانه حق دخالت دارد. وقتی که منازعهای در منطقه شکل میگیرد کشوری برود از 4 تا گروه حمایت میکند، این رفتارمسئولانه نیست. عربستان داعش بسازد و شما طرف گروه دیگر را بگیرید شما دیگر مسئول نیستی. معلوم است که سایر کشورها در منطقۀ ما دخالت میکنند. و اما فرصت بزرگتر که نابخردانه توسط اصلاح طلبان سوزانده شد وضعیت جامعه لیبرال و طرفدار غرب در ایران بود که اگر مدیریت می شد میتوانست آمریکا را برای مذاکره تحت فشار گذارد. همین الان هم این صدای متفاوتی که از درون ایران بلند شده و دارد به غرب و آمریکا میگوید که در درون ایران ما هم داریم زایمان میکنیم، ما هم داریم تغییرات ایجاد و وضعیت را اصلاح میکنیم. این گروه تحت کنترل سیستم سیاسیِ حاکمِ الان نبودند، یعنی اصلا قوه قضاییه، حاکمیت، سپاه و بسیج، نمیتوانستند که تریبون این گروه باشند. بلکه این صدا می بایست تو اصلاح طلبها اکو می شد و به گوش حاکمیت رسانده می شد و مانع تزریق یاس به داخل و خارج می شد. میتوانستند نمایندۀ این صدا به طرف حاکمیت باشند و این امید را در بیرون ایجاد کنند که در ایران دارد تغییرات انجام میشود و اصلا نیازی نیست ما فشار بیاوریم. اما با کرکس خواندن و فاصله گرفتن و خودشیرینی کردن، همین ظرفیت هم از دست رفته. دقیقا یاسی را به جامعۀ بیرون دادند که نه تغییری ایجاد نمیشود و امیدوار نباشید که 20 سال دیگر هم تغییری ایجاد نمیشود. ما همین هستیم و داریم برای انتخابات مجلس آماده میشویم و بین خودمان دست به دست میکنیم و اینکه صدای مردم هم بلند هست، مهم نیست. این ظرفیت بزرگ را هم از دست دادیم. در هر حال بنظرم چه ترامپ باشد و چه نباشد آمریکا دیگر آمریکای سابق نیست و نمی تواند ناتو درست کند تا از اروپا نگهبانی بدهد و آبراهها را باز کند، در سومالی دزدها را بگیرد و ...). این برای آمریکا دیگر جواب نمیدهد و اینها را به عنوان رقبای خودش میشناسد. کسی که بخواهد با آمریکا درست رفتار کند باید منافع آمریکا را بسنجد و به توافقی برسد. من در وضعیتی که الان هستیم چیزی نمیبینم که برای آمریکا عرضه بکنیم. یعنی اگر همین فردا مذاکره شود، ما چیزی برای بده بستان نمی بینم و برای همین هم خوشبین نیستم.
آمریکا الان با ما مشکل دارد و با خودش نیز مشکل دارد. آمریکا دنبال یک نظم جدید است. این نظم جدید را با قدرت انجام میدهد. چه ترامپ باشد چه دولت و کنگرهای دیگر. دولت آمریکا با سیاستهای قبلی ورشکست میشود (ناتو درست کند و از اروپا حمایت کند، آبراهها را باز کند، در سومالی دزدها را بگیرد و ...). این برای آمریکا دیگر جواب نمیدهد و اینها را به عنوان رقبای خودش میشناسد. کسی که بخواهد با آمریکا دست رفتار کند باید منافع آمریکا را بسنجد و به توافقی برسد. من در وضعیتی که الان هستیم چیزی نمیبینم که برای آمریکا عرضه بکنیم. یعنی اگر همین فردا مذاکره شود، ما چیز نداریم که بدهیم. مثلا میخواهید بگویید سوریه زمین سوخته است؟ برایش دیگر مگر اهمیت دارد؟ آمریکا تغییر استراتژی داده و میگوید سوریه را همان اسراییل میتواند جمع کند.سوریه دیگر به زمین بازی نیابتی تبدیل شده و هر کسی اراده کند وارد آن می شود همانطور که ایران و ترکیه و سوریه و آمریکا واردش شدند بنظرم سوریه همان سوریه ای است که بهتاش و تقی سریال پایتخت با بالون به آنجا رفتند و کلی آدم کشتند و سالم برگشتند کلا تراژدی شده آنجا در مسئلۀ اسراییل هم ما نمیتوانیم با آمریکا وارد مذاکره شویم چون ماهیت نظام جمهوری اسلامی ماهیت آن رژیم را نمی پذیرد و شروع مذاکره ماهیت نظام اسلامی را زیر سوال میبرد. شما منافعت نبودن یک کشور دیگر است. بنابراین هر چه نگاه کنید ما ابزار مذاکره نداریم. همان هستهای را هم از دست دادیم. وقتی خط قرمز بین شوروی و آمریکا بوجود آمد و مذاکرات را شروع کردند بعد از 7 سال رابطه رسیدند به پیمان سالت خوب این پیشرفت قابل توجه ای بود اما ما به برجام رسیدیم و باید مذاکره میکردیم ولی رفتیم به فحش دادن. آنجا باید مذاکره میکردیم. ابزار را از دست دادیم. (گفتند) مانع ورود سرمایهدار میشویم! هیچ کالایی و هیچ سرمایهای نباید از آمریکا بیاید! این است که من اصلا خوشبین نیستم و با این وضعیت مذاکرهای صورت نمیگیرد و بعد یک مشکل اساسی دیگر هم هست که آن مشکل کار را سخت میکند که امیدوارم رفع شود. کشورها در عرصۀ بینالملل در سه حالت بیشتر نیستند. یا حافظ وضع موجودند (وضع موجود خوب است). وضع موجود برای ژاپن یا آلمان خیلی خوب است. تعدادی از کشورها میخواهند وضع موجود را به هم بزنند. عدهای از قدرتها هم هستند که میخواهند نمایش قدرت نشان دهند. این نمایش قدرت برای بعضی کشورهای بزرگ برای گرفتن امتیاز است مانند چین و روسیه. اینها در بحث امنیت در کنار آمریکا هستند ولی گاهی یک رفتار نشان میدهند (وتویی میکنند) که بگویند ما قدرت داریم تا سهمشان را بگیرند. چیزی که نگران کننده است کشورهایی هستند که خواهان برهم زدن وضع موجودند. یعنی میگویند وضع موجود را ما قبول نداریم. متسفانه در این وضعیت هم ایران و هم آمریکا میخواهند وضع موجود را برهم بزنند. آمریکا قدرتش را دارد. ما که وضع موجود را قبول نداریم باید یک پشتوانهای داشته باشیم.
فقط یک راه میماند که ما باید یک قدرت ملی داشته باشیم. تنها راه، مذاکره ایران با آمریکا نیست. اولا آمریکا دیگر تحریمها را بر نمیدارد. حتی مذاکره هم کند برنمیدارد. شما وقتی مدالیته نداری و طرف مقابل را پای میز مذاکره آوردهای نمیتوانی فشار را برداری. هیچ منطقی قبول نمیکند. بنابراین فشارها کم نمیشود. فقط یک راه میماند؛ حاکمیت ایران بجای اینکه با آمریکا مذاکره کند با مردم ایران مذاکره کند. ما باید یک حاکمیت آبرومندی باشیم. وقتی حاکمیتی آبرومند است، کشورهای دیگر هم بخاطر آبرویش، نمیتوانند زور بگویند. دیپلماسی عمومی به تنهایی جواب نمیدهد و باید در داخل هم کار کنیم. این که ما شیک صحبت کنیم دیگر خیلی دمده شده است و آنها میفهمند و متوجه میشوند و ریز مشکلات ما را میدانند.
بنابراین برعکس دفعات گذشته، راه برونرفت مسئلۀ ایران و آمریکا بر روی میز دو کشور نیست و باید زایمانی که در سال 1376 باید میکردی و نگذاشتی و در سال 84 یک موجود عجیب و غریب به دنیا آوردی؛ باید اجازه بدهی که به دنیا بیاید و سر مردم را کلاه نگذاریم و این 76ای را باید زایمان کند و اصلاحات انجام شود. البته متاسفانه اصلاحطلبان دیگر اصلاحات نمیکنند. لازم نیست فکر کنیم که خیلی باید زیر و زبر شود. مدل عربستان میتواند مدل موفقی باشد.
تا حدودی آزادی به زنان داده، رابطه ایجاد کرده، کار اقتصادی را اولویت بخشیده و واقعا میخواهد تغییر ماهیت دهد. تن دادن به خواستههای مردم هم منطقیتر است و هم اعتبار میآورد. کل حاکمیت باید این را بپذیرد که این وضعیت دیگر ادامه پیدا نمیکند. برای ما قدرت ایجاد نمیکند. کل حاکمیت باید ببیند مردم چه میخواهند. باید با مردم آشتی کنند بجای اینکه در بیرون مشکلشان را حل کنند.
صدایی بین مردم است. انتظاری که مردم دارند که صدایشان تکرار شود. اصلاحطلبان خوب عمل نکردند و از گذشتهشان هم درس نگرفتند، عملکرد خوبی ندارند و فکر نمیکنم با این وضعیت با این موتور و با این رهبران کنونی بتوانند کاری بکنند و باید پوستاندازی کنند. کسانی که در مراکز امنیتی هستند کاملا میدانند چه خبر است و کاملا هم میدانند چه باید بکنند و اطلاعات را هم میرسانند اما کسانی و نهادهایی که تصمیمگیرند تغییر رفتاری را نشان نمیدهند.