عرصه سیاست‌ورزی ایران این روزها بیش از گذشته دچار آفت سیاستمدار پوپولیست بی‌برنامه و شعاری است که مانند سیل با خروش و سروصدا ظهور می‌کند و هرآنچه که در سر راهش باشد را ویران می‌کند، درهم می‌شکند و با خود می‌برد. شاید وقوع سیل از لحاظ آبخیزداری برای بعضی از تالاب‌های خشک ایران مفید باشد ولی قطعا وقوع سیاستمدار پوپولیست آن هم از نوع کم‌هوش که نه به‌واسطه توانمندی‌اش بلکه به لحاظ اتصال به حلقه رانت پله‌های ترقی را دوتا یکی طی کرده باشد هم برای کشور، هم برای مردم و هم برای خودش خطرناک است.عرصه سیاست، عرصه دانش، ایده، هماهنگی، تعامل، تفکر و تدبیر است، فردی که در عرصه عملگرایی وارد فرآیند سیاست می‌شود باید شناخت دقیقی از خواست مردم، محدودیت‌ها و توانمندی‌ها و برنامه‌ای برای رفع و رجوع مشکلات و اقناع افکار عمومی داشته باشد تا بتواند مردم و افکار عمومی را با خود همراه سازد. وظیفه اصلی سیاستمدار وقتی در قدرت نیست ایجاد فضا برای تعامل و گفت‌وگو و اخذ نظر تفکرات مختلف و اقناع‌سازی، برنامه‌ریزی در جهت رشد و شکوفایی کشور و ایجاد تحول با تفکری است که به آن معتقد است تا بتواند افکار عمومی را به نفع خود ساماندهی کند، اما پس از به قدرت رسیدن وظیفه اصلی آن ایجاد زیرساخت برای به‌وجود آوردن تحول و ساختاری است که سازوکارهای کشور را در جهت تقویت کشور پیش ببرد.

متاسفانه در ایران طی دهه‌های گذشته چون هیچ‌گاه روحیه اقناعی و اجماع‌سازی در اولویت نبوده و سیاستمدار نیازمند به همراهی تفکرات مختلف نمی‌دیده و به‌واسطه پول نفت همراهی افکار عمومی را نیاز نداشته به جای ایجاد سازوکار مناسب برای حل مشکلات رو به ساخت‌وساز پروژه‌ای آورده و برای نشان دادن توانمندی خود پروژه‌های عمرانی را جایگزین نهادسازی کرده است. برای سیاستمدار ایرانی مطلوب‌تر است در محل پروژه عمرانی دیده شود تا در اتاق فکر! نماینده مجلس، رئیس‌جمهور، رئیس مجلس حتی رئیس و مدیر ارگان‌های مختلف اعم از نظامی تا قضایی برای اقناع افکار عمومی خود را به افتتاح پروژه‌های عمرانی می‌رسانند، در مواقع بحران مثل سیل یا زلزله برای گرفتن عکس پیش‌قدم هستند اما هیچ‌گاه پاسخگوی این نیستند که اگر سیاستگذاری درست و اصولی انجام داده بودند چقدر از خسارت بحران موجود یا بحران‌های آینده کاسته می‌شد؟! در این شکی نیست که مردم در سختی و بحران نیاز به همدلی و تسلا دارند و نسبت به حجم فاجعه باید از طرف مسئول اجرایی کشور مورد تفقد و دلگرمی قرار بگیرند اما حضور وقتی با دلگرمی همراه می‌شود که جریان امور سامان یابد و مردم سریع‌تر به زندگی طبیعی خود برگردند و جریان امور طوری تصحیح شود که در بحران بعدی نه در آن نقطه و نه در نقطه‌ای دیگر از کشور فاجعه تکرار نشود، سیاستمدار پوپولیست همواره علاقه‌مند است که در گِل بغلتد اما دستور، راه‌حل و روشی برای حل قسمت دوم مشکل که جلوگیری از بحران و سیاستگذاری درست باشد، ندارد!