- اخبار حزب
- بازدید: 13
نشست دیالوگ "خاورمیانه جدید؟" (نگاهی به تحولات منطقه پس از ۷ اکتبر)
خاورمیانه در برابر دو سناریوی متفاوت
خاورمیانه، منطقهای که همواره در کانون توجهات جهانی قرار داشته، در تاریخ معاصر خود شاهد تحولات عمیق و پیچیدهای بوده است. از جنگها و بحرانهای سیاسی گرفته تا تغییرات اجتماعی و اقتصادی، این منطقه به واسطه تنوع فرهنگی و مذهبیاش، همواره صحنهای برای کنشها و واکنشهای بینالمللی بوده است.
پس از رویدادهای ۷ اکتبر، که به عنوان نقطه عطفی در تحولات سیاسی و امنیتی خاورمیانه شناخته میشود، سوالات بسیاری درباره آینده این منطقه و شکلگیری "خاورمیانه جدید" مطرح شده است. آیا این تحولات به تغییرات بنیادین در روابط قدرتهای منطقهای و بینالمللی منجر خواهد شد؟ آیا میتوان انتظار داشت که این تغییرات به ثبات و امنیت بیشتر منجر شوند یا برعکس، تنشها و بحرانهای جدیدی را به همراه خواهند داشت؟
بر این اساس، حزب کارگزاران سازندگی ایران_خراسان رضوی در نشستی از سلسله نشستهای عمومی دیالوگ به بررسی مسئله خاورمیانه جدید پرداخت. در این نشست که با عنوان "خاورمیانه جدید؟ (نگاهی به تحولات منطقه پس از 7 اکتبر)" برگزار شد، دکتر وحید سینایی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد به ارائه دیدگاه و گفتوگو در این خصوص پرداختند که گزارش آن را در ادامه میخوانیم.
دکتر وحید سینایی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در ابتدای این نشست اظهار کرد: خاورمیانه قدمت زیادی داشته و مهد ادیان بزرگ و تمدنهای قدیمی بوده اما این قدمت در عین اینکه میتواند مزایای مثبتی داشته باشد، مشقات زیادی نیز برای خاورمیانه به ارمغان آورده است. اساساً تاریخ طولانی و قدمت در یک منطقه صرفاً همگراییها را بازتاب نمیدهد و بخش بزرگی از آن معطوف به جنگها و درگیریها میشود. در طول تاریخ خاورمیانه بهویژه به علت وجود ادیان مختلف، شاهد جنگهای خونینی در منطقه بودهایم. از جمله این جنگها میتوان به جنگهای صلیبی و جنگهای قرن بیستم اشاره کرد و در حال حاضر نیز به نحوی بازتاب آن مباحث تمدنی و دینی را مشاهده میکنیم.
بنابراین قدمت خاورمیانه که مهد ادیان و تمدنها است، بالقوه زمینهای را برای جنگ و منازعه در منطقه فراهم کرده است. درخاورمیانه بر سر همه چیز مناقشه بوده و عواملی که باعث واگرایی و اختلاف میشود، همیشه بر همکاریها چربیده است. در حال حاضر در بسیاری از مناطق جهان شاهد همگراییها و تشکیل سازمانهای منطقهای هستیم؛ اما در خاورمیانه روند همگرایی بسیار کند بوده و همیشه واگرایی، نزاع و جنگ بر همکاریها غلبه پیدا کرده است.
شاید تنها منطقهای که در خاورمیانه روند همگرایی در آن پیش رفته، کشورهای جنوب خلیج فارس بوده که شورای همکاری خلیج فارس را ایجاد کردند. در بقیه مناطق خاورمیانه حتی بین خود عربها هیچوقت شاهد این همگراییها نبودیم. مکرراً در بین اعراب ناسیونالیستهایی پیدا شدهاند که دم از اتحادیه عرب و تشکیل جماهيری عرب زدهاند اما این تلاشها به سرعت با شکست روبهرو شد.
سینایی با بیان اینکه بر سر نام خاورمیانه نیز اختلاف وجود دارد، عنوان کرد: بسیاری کلمه خاورمیانه را تحت تاثیر یک نگاه غربمحور به جهان میدانند. افرادی که به شرقشناسی انتقاد دارند، کلمه خاورمیانه را نتیجه نگاه اروپامحور و غربمحور به جهان دانستند. پس از اینکه آیتالله خامنهای در سخنرانی خود در سال 1371 عنوان کردند که ما در غرب آسیا به سر میبریم، در ایران نیز مدتی است که کمتر کلمه خاورمیانه را به کار میبرند. هرچند که در گفتوگوهای غیر رسمی و علمی این کلمه استفاده میشود.
خاورمیانه فعلی نتیجه فروپاشی امپراتوری عثمانی و نفوذ پارادایمهای دولت-ملت در این منطقه و سیاستهای دول استعماری است. اسرائیل از زمان تولد خود با جهان عرب روبهرو شد، یعنی یک کشور یهودی در همسایگی کشورهای عرب و مسلمان که همواره در جنگ و نزاع بودهاند. در تمام این سالها اسرائیل خود را با کشورهایی مواجه میدید که به لحاظ زبانی، فرهنگی و دینی متفاوت هستند و تلاش میکرد از این محدودیت ژئوپولتیک خارج شود. نخستین تلاش برای خروج از این محدودیتهای جغرافیایی در قالب دکترین پیرامونی یا دکترین بنگوریون صورت گرفت. بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل بود. دکترین پیرامونی به این معنا بود که اسرائيل برای خارج شدن از محاصره کشورهای عربی باید با کشورهای غیرعرب خاورمیانه ارتباط برقرار کند و در چارچوب این دکترین، اسرائيل جهت برقراری ارتباط با ایران، ترکیه و اتیوپی اقدام کرد.
این عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه روابط اسرائيل با کشورهای غیرعرب خاورمیانه نسبتاً گسترده اما غیرعلنی و غیر آشکار بود، خاطرنشان کرد: این همکاریها در ایران غیرعلنی نگه داشته میشد زیرا هم جامعه ایران دیدگاه خوبی نسبت به این موضوع نداشت و هم شاه نمیخواست در سطح منطقه این روابط آشکار و علنی شود. در این زمان دیدگاههای منفی زیادی در سطح جامعه نسبت به اسرائيل وجود داشت و فکر میکنم در مقایسه با سالهای اخیر پیش از انقلاب مردم ما نسبت به اسرائيل مواضع تندتر و خصومتآمیزتری داشتند. اسرائيل تلاش میکرد در چارچوب دکترین پیرامونی محدودیت و بستگی خود در جهان عرب را بشکند.
معنای نهفته در دکترین بن گوریون این بود که اسرائيل میخواهد کشورهای عربی را نادیده بگیرد و از فراز آنها با کشورهای غیرعرب خاورمیانه ارتباط بگیرد. پس از دکترین پیرامونی و فروپاشی جماهیر شوروی از دهه 90 میلادی، دکترین جدیدی که راهنمای عمل اسرائيل قرار گرفت، دکترین خاورمیانه جدید بود که نخستين بار شیمون پرز این عنوان را به کار برد. تفاوت دکترین خاورمیانه جدید با دکترین بن گوریون این بود که یکی از مسائل مطرح شده، عادیسازی روابط با کشورهای عربی بود.
وی با بیان اینکه دکترین خاورمیانه جدید دو وجه کمی و کیفی دارد، تصریح کرد: وجه کمی این دکترین به معنای این بود که خاورمیانه جدید باید گسترش پیدا کند و کشورهای حوزه قفقاز و آسیای مرکزی نیز در این خاورمیانه جدید میگنجیدند. از لحاظ کیفی در دکترین خاورمیانه جدید بر سه نکته تاکید میشود: نخست اینکه صلح باید جایگزین جنگ شود، دوم اینکه توسعه جایگزین عقبماندگی شود و نکته سوم نیز لزوم جایگزینی دموکراسی با دولتهای اقتدارگرا است.
اصطلاح خاورمیانه جدید که توسط شیمون پرز به کار گرفته شد، توسط نتانیاهو نیز به کار گرفته میشود که میتوان به عنوان مثال به سخنرانی اخیر وی در مجمع عمومی سازمان ملل اشاره کرد. در این سخنرانی نتانیاهو بر وجود دو دیدگاه تاکید کرد. این موضوع در واقع احیای دکترین خاورمیانه جدید است. البته نتانیاهو از لحاظ موقعیت سیاسی نسبت به شیمون پرز بسیار متفاوت است.
سینایی با اشاره به اینکه در دکترین خاورمیانه جدید، کشورهای عربی نادیده گرفته نمیشوند، عنوان کرد: یکی از مباحث دکترین خاورمیانه جدید، ایجاد ارتباط با کشورهای عربی و در پیش گرفتن روند عادیسازی روابط با این کشورها است. در چارچوب خاورمیانه جدید، اسرائيل از زمان شیمون پرز صلح با مصر در سال 1978 و صلح با اردن در سال 1994 را انجام داد و مذاکراتی با سوریه آغاز کرد که به نتیجه نرسید. اسرائيل همواره این تلاش را داشته که با کشورهای عربی صلح کرده و مسئله اعراب و اسرائیل را به مسئله فلسطین و اسرائيل تقلیل دهد. دومین محوری که در چارچوب دکترین خاورمیانه جدید توسط اسرائيل دنبال شده، برقراری روابط با کشورهای عربی است. اسرائيل با کشورهای عربی دو دسته ارتباط از جمله روابط رسمی با مصر، اردن و مراکش و روابط غیررسمی با کشورهایی مانند عمان و قطر دارد.
یکی دیگر از اقدامات اسرائيل که در امتداد عادیسازی روابط با کشورهای عربی انجام شد، پیمان ابراهیم است. پیمان ابراهیم عنوان توافقنامه و روابط دیپلماتیک و کاملی است که بین امارات متحده عربی و اسرائيل در سال 2020 برقرار و متعاقب آن نیز این روابط با بحرین برقرار شد. بخشی از دلیل پیشگامی این دو کشور جهت برقراری روابط با اسرائيل به منازعات و اختلافات این دو کشور با ایران برمیگردد. بهدلیل ارتباطات امارات متحده عربی و بحرین با عربستان، قطعا روابط بین این دو کشور با اسرائيل بدون هماهنگی با عربستان نبود. این روند در خاورمیانه مخالفینی از جمله ایران و گروههای همسو داشت.
این عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه اتفاقات 7 اکتبر روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائيل را متوقف کرد، خاطرنشان کرد: منظور بنده این نیست که حماس این کار را آگاهانه انجام داده یا ایران در این موضوع نقش داشته است، بلکه میخواهم بگویم پیامد این اقدام صرف نظر از نیتها، باعث توقف روند عادیسازی روابط اسرائيل با کشورهای عربی شد. حمله حماس به اسرائيل و واکنش اسرائیل، دستاورد پرهزینهای برای جریان مخالف با روند عادیسازی روابط با اسرائيل داشت.
سینایی در خصوص آینده پیشروی منطقه بهویژه با انتخاب ترامپ به عنوان رئيس جمهور آمریکا، عنوان کرد: میتوان دو سناریو را برای آینده منطقه خاورمیانه پیشبینی کرد که سناریو اول محتمل و دومی بعید است. سناریو اول این است که فشار کشورهای عربی خصوصاً قطر بر حماس برای پذیرفتن آتش بس آغاز شود. قطر سران حماس را برای ترک این کشور تحت فشار گذاشته و هیچ کشور عربی دیگری آنها را نمیپذیرد. احتمال دارد دو کشور سران حماس را بپذیرند که کشور اول ترکیه بوده که بعید است. کشور دوم ایران بوده که احتمالاً سران حماس را میپذیرد، اما بعید است که خود حماس این موضوع را قبول کند؛ زیرا حماس یک گروه سنی بوده و انتقال مرکز آن به یک کشور شیعه پیامدهای زیادی در بین هواداران این گروه حتی در غزه دارد. بنابراین حماس به احتمال زیاد باید تحت فشار قطر انعطاف نشان دهد و به سمت دست کم برقراری آتش بس با اسرائيل پیش برود.
به جز موضوع آتش بس برای غزه اقدام دیگری که صورت خواهد گرفت، مشخص شدن تکلیف بازسازی و اداره غزه است. با توجه به وضعیت غزه، ضربات پیدرپی به حماس و حضور کامل اسرائيل در غزه، به احتمال زیاد گفتوگوهایی برای تشکیل یک سازمان مدیریتی و اداره امور غزه که کاملا غیرنظامی باشد مطرح خواهد شد و احتمالاً برخی کمکهای بینالمللی نیز برای بازسازی غزه اختصاص پیدا کند.
محور دیگری که در این سناریو باید به آن توجه کنیم، فشار زیاد به ایران و حزبالله برای پذیرش آتش بس در لبنان است. حزبالله را نیز برای پذیرفتن قطعنامه 1701 تحت فشار قرار خواهند داد که در این قطعنامه اشاره به قطعنامه دیگری شده که بر خلع سلاح حزبالله نیز تاکید شده و اگر حزبالله خلع سلاح را نیز نپذیرد، فکر میکنم در شرایط کنونی ناگریز است تا عقبنشینی به پشت رودخانه لیتانی را بپذیرد. فرآیند دیگری که در چارچوب این سناریو احتمالا در پیش گرفته شود، احیای روند عادیسازی روابط اسرائيل با کشورهای عربی است. این فرآیند از زمان ترامپ با توافق با امارات متحده عربی و بحرین صورت گرفت و احتمالا این روند مجدداً احیا شود. این اقدامات در کوتاهمدت به نتیجه نرسیده و در یک فرآیند میانمدت رخ خواهد داد.
سینایی در رابطه با سناریوی دوم اظهار کرد: این سناریو در مقابل سناریوی اول قرار میگیرد و عمدتاً توسط گروهها و کشورهایی تعقیب میشود که اساساً با تشکیل یا ایده دو کشوری در فلسطین و اسرائيل موافق نیستند. بر خلاف آنچه که گفته میشود که ایران اصلیترین مخالف این ایده است، اتفاقاً راستگرایان افراطی اسرائيل مخالفت شدیدتری با ایده تشکیل دو دولتی در منطقه دارند. نظرسنجیها نشان میدهد با توجه به برخی موفقیتهای نتانیاهو در جریان این منازعه، موقعیت وی در اسرائیل بهبود پیدا کرده است و از این جهت نیاز حزب نتانیاهو به گروههای دست راستی و افراطی کمتر شده و در این صورت امکان دارد که موضع سرسخت مخالفین تشکیل دو دولتی خیلی موفق نباشد. به جز رادیکالهای صهیونیست، ایران نیز با ایده تشکیل دو کشوری مخالف است و موضوع رفراندوم را به عنوان دیدگاه رسمی نظام مطرح کرده است، هرچند به جز خود ما کشور دیگری از این ایده حمایت نکرده است. به واقعیت پیوستن این سناریو بعید است، زیرا افرادی که از این سناریو حمایت میکنند در موقعیت ضعف هستند. حماس و حزبالله در موقعیت خوبی نبوده و ایران نیز ایدههایی دارد که مورد حمایت کشورهای منطقه حتی عراق نیست و آنها نیز از ایدههایی مانند محو و نفی موجودیت اسرائیل حمایت نمیکنند.
در کنفرانس اخیری که در عربستان برگزار شد، علیرغم اینکه خود ما متقاضی برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در ارتباط با بحران خاورميانه بودیم؛ رئیس جمهوری شرکت نکردند که دلیل آن به نظر بنده گنجانده شدن موضوعاتی در قطعنامه این کنفرانس است که مورد نظر ایران نیست. بیانیه این کنفرانس بیانیه خوبی بود اما در عین حال بر تشکیل کشور مستقل فلسطینی با پایتختی بیتالمقدس شرقی تاکید میکند که معنای دیگر آن پذیرفتن موجودیت اسرائیل است.