- اخبار حزب
- بازدید: 104
تفکر برنده و بازنده انتخابات چهاردهم در میزگرد علی چشمی و جعفر خیرخواهان
راه پیروزی
تفکر برنده و بازنده انتخابات چهاردهم در میزگرد علی چشمی و جعفر خیرخواهان
رضا طهماسبی: انتخابات دور چهاردهم ریاستجمهوری با پیروزی فردی به پایان رسید که در دوران تبلیغات انتخاباتی تلاش کرد در حوزه اقتصاد از وعده دادن تا حد امکان اجتناب کند و اظهارنظر در مورد چالشهای اقتصادی را به نظر کارشناسان و اقتصاددانان منوط کند. کسی که از تلاش برای رفع تحریم و پیوستن به FATF برای باز شدن راههای تجارت خارجی گفت و ضرورت کاهش مداخلات دولت در اقتصاد. در حالی که در اردوگاه مقابل که در نهایت بازنده انتخابات شد، دیدگاهها و اظهارنظرها کاملاً متفاوت بود؛ «ما میتوانیم» به عدم ارتباط با جهان تعبیر میشد و از دور زدن تحریم گفته میشد که تاکنون حاصلی جز رانتهای بزرگ و فسادهای محیرالعقول نداشته است. از برنامه داشتن برای همه امور گفته میشد که معنایی جز مداخله گسترده و همهجانبه دولت در همه امور فردی و اجتماعی و اقتصادی نداشت و وعدههایی داده شد که تفسیر آن جز تصدیگری بیشتر و حضور فعالتر دولت در عرصه اجرایی اقتصاد نبود. جعفر خیرخواهان و علی چشمی، دو اقتصاددان، با بررسی دیدگاههای تفکر برنده و بازنده انتخابات، به این مسئله میپردازند که دولت منتخب چه راهی باید برود تا نهفقط حامیان و رایدهندگانش که حتی منتقدانش نیز احساس پیروزی داشته باشند.
♦♦♦
در انتخابات اخیر ریاستجمهوری دو تفکر بسیار متفاوت در برابر هم قرار گرفتند و این تفاوتها در دور دوم بسیار بیشتر به چشم میآمد. در مقام تحلیل و با توجه به اظهارنظرها و برنامههای اعلامشده دو گروه، بهویژه در حوزه اقتصاد و دیپلماسی، تفکر برنده و بازنده چه مختصات و ویژگیهایی داشتند؟
علی چشمی: بهطور کلی از منظر اقتصاد سیاسی یا بهطور روشنتر مسئله تضاد منافع، دو گروه در کشور ما سالهاست با هم در رقابت هستند که در این انتخابات هم در برابر هم قرار گرفتند؛ البته با این تفاوت که اقتصاد ایران نزدیک به یک دهه است که تحت فشار شدید تحریم بوده و قابل قیاس با اقتصاد دهههای 70 و 80 نیست. در اقتصاد ایران منبع اصلی ثروت و کسب درآمد، نفت و گاز و پتروشیمی و فلزات اساسی و صنایع وابسته به آنها یا صنایع وارداتمحور مانند خودروسازی، داروسازی و... هستند و مسیر ارزشآفرینی از آنها میگذرد. در نتیجه بخش عمدهای از این صنایع در اختیار گروههای نزدیک به قدرت هستند که تفکرات خاصی را به پیش میبرند. بعد از سالها تحریم، گروههایی که منابع ثروتشان به این صنایع وابسته بوده، به این نتیجه رسیدهاند که با همین فروش پایین نفت با قیمتهای تخفیفدار و صنایعی که در اختیار دارند هم میتوانند کسب درآمد داشته و حضور خود در قدرت را ادامه دهند، به همین دلیل این گروه ایدئولوژی خودکفایی و بینیازی از دنیا را تبلیغ میکند و برنامهاش این است که با فیلترینگ و محدودسازی گسترده، ارتباط با دنیا و دسترسی به اینترنت را بسیار کم و شبکه اطلاعات ملی راهاندازی کند و بهطور کلی یک اقتصاد برنامهریزیشده و کنترلشده را برپا کند که در آن بخش خصوصی نمیتواند چه در حوزه اقتصاد و چه در عالم سیاست از یک حدی فراتر رفته و قد علم کند.
در مقابل، تفکری وجود دارد که میبیند تحریم طی سالهای گذشته اقتصاد ما را بسیار تحت فشار قرار داده است. علاوه بر اغلب کسبوکارهای بخش خصوصی که برای نفس کشیدن به دنبال رفع تحریم هستند، حتی بنگاههایی که تحریم در سالهای اخیر به رشد آنها کمک کرده است هم میدانستند اگر بخواهند رشدشان ادامه پیدا کند در اقتصاد بسته برنامهریزیشده چنین فرصتی فراهم نیست و حتی ممکن است با تهدیدهایی مانند مصادره مواجه شوند. غیر از بخش صنعت، در بخش مالی هم بنگاههای خصوصی تازهقدرتگرفتهای مانند بانکها، صندوقهای سرمایهگذاری که هزار همت دارایی دارند و بنگاههای فعال در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات که اخیراً اخباری از تصاحب و تملک آنها از سوی گروههای خاص هم مطرح شد، تلاش کردند از این تفکر در انتخابات دفاع کنند. برداشت من از فضای انتخابات اخیر این است که قاطبه کسبوکارهای بخش خصوصی تهدیدها را در طیف مقابل و منافع خود را در تفکر گروه آقای پزشکیان میدید که از رفع تحریم و رها کردن ایران از قفس میگفت. از طرفی این گروه از روحیه تعاملی آقای پزشکیان با بخش غیردموکراتیک حاکمیت هم خوشش میآید و در نتیجه طیفهای مختلفی از فعالان اقتصادی، صاحبان کسبوکارها و بنگاهها و کارگران آنها در بخشهای صنعتی، مالی و ارتباطات از ایشان حمایت کردند. نهاد دانشگاه در این انتخابات چندان فعال نبود و سوای استادان، به نظر بیشتر دانشجویان در این انتخابات جزو گروه 50درصدی بودند که پای صندوقها حاضر نشدند.
نتیجه نهایی این شد که اندیشهای که میخواست به مدد همان فروش محدود نفت اقتصاد را با برنامهریزی و بهطور متمرکز و دستوری جلو ببرد، شکست خورد و اندیشهای که از باز شدن روابط بینالملل و اقتصاد میگفت و عنوان کرد تلاش میکند جدالهای بیحاصل درون قدرت را به تعامل تبدیل کند، فعلاً برنده شده است و همه منتظر هستند تا ببینند در گام اول، یعنی چیدن کابینه چه خواهد کرد.
جعفر خیرخواهان: به نظر من هنوز زود است که بتوان برندگان و بازندگان این انتخابات را تعیین و قضاوت کرد. در نظامهای دموکراسی و زمان انتخابات، اطلاعات مختلفی به مردم میرسد که بر اساس آن تصمیم میگیرند در انتخابات حضور پیدا کرده و شرکت کنند یا نکنند و به چه فرد یا تفکری رای بدهند. برای نمونه در انتخابات اخیر دیدیم که بیش از نیمی از واجدان شرایط رای دادن، به دلیل ناامیدی یا داشتن تفکر متفاوت و مخالف یا حتی نداشتن نامزد در رقابت انتخابات پای صندوق نیامدند. واقعیت این است که اتفاقات دهههای اخیر بهویژه رخدادهای سال 1401 فضای سیاسی و اقتصادی ما را کمثبات و شکننده کرده و شکاف بزرگی میان حکمرانی و مردم ایجاد کرده که در انتخابات دو دوره اخیر مجلس و انتخابات سال 1400 ریاستجمهوری خودش را کاملاً نشان داده است. از این نظر میگویم که امروز هم نمیتوان بهطور دقیق برنده و بازنده انتخابات 1403 را مشخص کرد.
مهمتر اینکه تجربه نشان داده است کسانی که ما تصور میکنیم در انتخابات بازنده شدهاند، ممکن است از راههای دیگری وارد شوند و با قدرت و امکانات و اطلاعاتی که در اختیار دارند در مقابل دولت منتخب کارشکنی کنند و شکست انتخاباتی خود را از طرق دیگر جبران کنند. در نتیجه من خلاف دکتر چشمی که گروههای برنده و بازنده را مشخص کردند، نمیتوانم در این مورد قضاوت دقیقی داشته باشم. اما آنچه باعث شد خود من به عنوان یک شهروند تا حدودی امیدوار شوم و در انتخابات شرکت کنم و به آقای پزشکیان رای بدهم، و فکر میکنم حتی مجموعه نظام حکمرانی هم از این انتخاب خرسند شده و آن را به فال نیک گرفته است، اظهارنظرها و برنامههای آقای پزشکیان بود که میتواند به اقتصاد کشور از طریق ایجاد اعتماد عمومی و بازگرداندن امید به جامعه کمک کند. کارنامه پزشکیان برای ما روشن است و آنچه در گذشته انجام داده موید صداقت، شفافیت و مردمی بودن واقعی ایشان است که برعکس تظاهر به مردمی بودن به سبک احمدینژاد است. نگاه کارشناسی و اعتماد به نظر کارشناسان از سوی پزشکیان هم برای من بسیار قابل توجه و ارزشمند بود.
در کشور ما با وجود ادعای حکومت دینی و داشتن مسئولانی که به نوعی نمایندگان دین محسوب میشوند، از بعد از دوران آقای خاتمی، به دلایل مختلفی نمادها و ارزشهای دینی کمرنگ شد؛ اخلاق، راستگویی، عدالت، پاک بودن و فاسد نبودن به حاشیه رفت و امروز مجدد این ارزشها را میتوان در رفتار و گفتمان آقای پزشکیان دید که میتواند در جلب اعتماد عمومی و برگرداندن امید نقش مهمی ایفا کند و خروج سرمایه مالی و انسانی از کشور را کاهش دهد. اصلاحاتی که دهههاست ضروری بوده اما به تعویق افتاده است، میتواند با آگاهسازی مردم نسبت به هزینهها و صداقت در بیان دستاوردهایش انجام شود و اگر این اتفاقات رخ دهد، در واقع برنده و بازندهای وجود نخواهد داشت و همه برنده خواهند بود، چون حتی گروه مقابل هم میفهمد تفکری که از آن دفاع میکرد ایران را به جای خوبی نمیبرد و کشور را هر روز بیشتر عقب نگه میداشت. گروه رقیب هم باید درک کند که داشتن برنامه برای همه امور مردم موجب شکلگیری یک محیط محدود و بسته میشود که امکان آزاداندیشی، نوآوری و فعالیت آزادانه اقتصادی در آن وجود ندارد، فضایی شبیه شوروی سوسیالیستی یا مائوئیسم چینی که نتیجه آن فروپاشی و تیرهروزی مردم بود و هر دو کشور از آن برگشتهاند و امروز ما نباید دچار آن شویم.
من امیدوارم آقای پزشکیان و کابینهای که به کار میگیرد بتوانند آینده متفاوتی برای کشور بسازند؛ همراهی و وفاق جمعی را حتی با حضور مخالفان داشته باشند و بتوانند با آنها تعامل کنند و همه نیروها و امکانات کشور را در راه توسعه به کار گیرند تا یک علامت مثبت از سوی کل نظام حکمرانی کشور به مردم ایران و جهان مخابره شود که کشور در مسیر حرکت به سوی شکلدهی یک ایران قوی، البته نه فقط از نظر نظامی، است. شوروی هم ابرقدرت نظامی دنیا بود اما از تامین حداقل امکانات رفاهی مردمش ناتوان بود و کارش به سقوط و فروپاشی رسید. ایران قوی هم باید در همه جنبههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قوی باشد که لازمه آن کنار گذاشتن دیدگاههای دگم و بسته و ایدئولوژیزده است تا فرصتها در اختیار همه قرار بگیرد و بتوان عقبماندگی شدید دو دهه اخیر را جبران کرد تا به جایگاه مناسب و درخور شأن و موقعیت و امکانات ایران در جهان برسیم.
دولت چهاردهم برای آنچه گفته و وعده داده باید کدام مسیر را برود و برای نیفتادن در اشتباهات گذشته و گروه مغلوب از چه کارهایی پرهیز کند؟ برای نمونه اتخاذ سیاستی مانند ارز 4200تومانی در دولت دوازدهم خلاف دیدگاه و نگرش کلی حامیان و کارشناسان دولت بود و عملاً یک گلبهخودی محسوب میشد. دولت چهاردهم چگونه از افتادن در این دام پرهیز کند؟
مهمترین نقطه ضعف دولت آقای پزشکیان این است که این ریاستجمهوری بر اساس یک سازماندهی سیاسی مشخص به دست نیامده است. آقای پزشکیان خودش به این مسئله افتخار میکند که دولتش حزبی نیست اما از نظر من این بزرگترین نقطه ضعف دولت است چون میتواند باعث شود که «ورشکستگان سیاسی» دوباره امور را به دست بگیرند. به نظر من یکی از اصلیترین مشکلات ساحت سیاست در ایران این است که افرادی که از نظر عملکرد سیاسی ورشکسته محسوب میشوند، از دایره مدیران کنار گذاشته نمیشوند و هر دولتی هم که بیاید اعم از اصلاحطلب، اصولگرا یا حتی اصولگراهای جدید که خود را انقلابی میخوانند، این ورشکستگان کنار نمیروند و حتی نسبت به مدیران کارآمد فعالتر هستند و همان اقداماتی را که باعث ایجاد شرایط نامطلوب در کشور و ورشکستگی سیاسی خودشان شده است، تکرار میکنند.
بر اساس تجربه نزدیک به 50ساله نظام جمهوری اسلامی، امروز بسیار روشن است که دولت چه بایدها و نبایدهایی دارد. در حال حاضر بر اساس قیمتهای جاری سرانه تولید در کشور ما حدود 3500 دلار برآورد میشود یعنی مشکل ما این است که درآمدزایی در کشور ما پایین است چون سرمایهگذاری کم بوده و در یک دهه اخیر هم بسیار کمتر شده است. در این دوران مدیران دولتی به جای اینکه از خروج سرمایهها و سرمایهگذاران جلوگیری و سرمایه جدید جذب کنند، به دنبال رانتجویی و حامیپروری بودند. وقتی آقای پزشکیان روی کار بیاید خواهد دید که مسیرهای زیادی برای رانتجویی و حامیپروری باز شده و به شدت فعال است. برای مثال اگر یک مسیر اصلی رانتجویی را سیاست ارز چندنرخی بدانیم، این مسیر در حال حاضر باز و فعال است. پس اولین برنامه دولت باید این باشد که با یک برنامه دقیق و همهجانبه سیاست ارز چندنرخی را اصلاح کند. البته نباید مانند آنچه در اردیبهشت 1401 در دولت آقای رئیسی در مورد ارز 4200تومانی انجام شد، اتفاق بیفتد. چرا که دولت آقای رئیسی فقط قیمت را عوض کرد و ارز ترجیحی 4200تومانی را به 28 هزار و 500 تومان رساند. در حال حاضر هم چند نرخ مختلف ارز داریم که تفاوت زیادی دارند و باید حذف شوند. ناکارآمدی شدید دولت دوم آقای روحانی به دلیل حضور ورشکستگان سیاسی بود، همانهایی که ارز 4200تومانی را تصویب کردند و با ایجاد فاصله زیاد بین ارز دولتی و ارز آزاد نزدیک به 30 میلیارد دلار از ذخایر ارزی را به تاراج دادند. حالا تعدادی از همین ورشکستگان سیاسی در کارگروههای انتخاب وزرا برای دولت چهاردهم هم حضور دارند و اگر مجدد همین افراد مدیر شوند باز هم همان بساط ادامه پیدا میکند. مسیرهای دیگری مانند قیمتگذاری دستوری هم باز است و هنوز هم در بسیاری از محصولات مانند فلزات اساسی، پتروشیمیها، خودرو و... منشأ رانت است.
مسئله حامیپروری هم به نظام بودجهریزی برمیگردد که باید اصلاح شود. در حال حاضر بخش مولد مالیات سنگینی میپردازد، باید قبول کنیم که نرخهای مالیاتی در ایران نسبت به کشورهای توسعهیافته و اقتصادهای همسایه و مخصوصاً حوزه خلیجفارس بسیار بالاست؛ از حق بیمه تامین اجتماعی تا مالیات بر شرکتها و حقوق و دستمزدها گرفته تا مالیات بر عایدی سرمایه که قرار است به زودی اجرایی شود. نظام بودجهریزی ما از بخش مولد مالیات میگیرد و به حامیان ایدئولوژیک حکمرانی میبخشد. اگر دولت آقای پزشکیان هم بخواهد همین سازوکار حامیپروری را مانند دولت دوم آقای روحانی ادامه دهد و در تخصیص بودجه پیش ببرد، به نتیجه نخواهد رسید.
بسیار مشخص است که دولت در بودجهریزی باید بار مالیاتی بخش مولد را کم کند؛ من این مسئله را در صحبتهای آقای طیبنیا در زمان انتخابات دیدم که تاکید کرده بود باید مالیات حقوقبگیران کم شود تا اشتغال توسعه یابد و از سرمایهگذاری حمایت شود. بایدِ مهم برای دولت آقای پزشکیان اینجاست که پولی که از طریق مالیات یا نفت یا استقراض جمع میشود در بخشهای مولد و سرمایهگذاریهای زیربنایی صرف شود تا کاستیهای بخشهای مختلف مانند انرژی مخصوصاً در حوزه گاز و برق جبران شود، چون صنایع از این ناحیه زیان فراوانی میبینند. بحث تعطیلی یکروزه صنایع به دو روز رسیده و بخش صنعت باید متحمل هزینه زیادی شود به دلیل اینکه بودجهریزی درست صورت نگرفته و در سالهای گذشته بودجه به جای اینکه صرف توسعه زیرساختهایی چون آب و برق و گاز و راه شود به نهادهای فرهنگی و حامیان ایدئولوژیک داده شده است.
دولت چهاردهم باید روی ثبات اقتصادی هم کار کند و به نظر میرسد ظرفیت این کار را دارد. در دنیای امروز تداوم نرخ تورم بالای 10 درصد مایه آبروریزی برای یک کشور است. در کشور ما شش سال تورم بالای 40 درصد و پنج دهه متوسط تورم بالای 20 درصد است. ثباتبخشی به اقتصاد کلان کشور یک مطالبه شفاف و روشن از دولت آینده است. اداره کشور و مدیریت قوه مجریه با کسری بودجه عمومی، کسری بودجه هدفمندی یارانهها، کسری بودجه شرکتهای دولتی، کسری بودجه صندوقهای بازنشستگی، ناترازیهای نظام بانکی و... کار بسیار سختی خواهد بود و اگر آقای پزشکیان مدیران ناکارآمدی انتخاب کند در همین شش ماه دوم سال 1403 نتایج بسیار بدی حاصل خواهد شد.
در حوزه سیاست خارجی و تجارت خارجی هم به نظرم شرایط بسیار روشن است. چند عدد و رقم را میتوانیم مرور کنیم. ما حدود چهار میلیارد یورو واردات از اتحادیه اروپا و 800 میلیون یورو هم صادرات به آنجا داریم و مجموع تجارت خارجی ما با اروپا و آمریکا به حدود پنج میلیارد یورو میرسد. در صورتی که صادرات غیرنفتی ما در سال حدود 50 میلیارد دلار و واردات ما بیش از 66 میلیارد دلار است. یعنی جدا از صادرات نفت، از کل تجارت خارجی غیرنفتی که حدود 115 میلیارد دلار میشود، حدود 4 /5 میلیارد دلار آن با اروپا و آمریکاست که حدود 5 /4 درصد کل تجارت خارجی ما میشود. در حالی که اروپا و آمریکا قطبهای بزرگ اقتصاد دنیا هستند که بیش از 35 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا در اختیار آنهاست. ما تقریباً نیمی از دنیا را که زنجیره اصلی تولید ارزش در آنجاست کنار گذاشتهایم و این معضل بسیار بزرگی است. ما باید روابط تجارت خارجیمان را متعادل کنیم.
اشاره شد که آقای پزشکیان مدعی فراحزبی بودن یا به هیچ حزبی تعلق نداشتن است و به این مسئله افتخار میکند. از نظر من این مشکل و نقطه ضعف مربوط به کل کشور است که ساختار سیاسی آن حزبی نیست و فاقد احزاب قوی و فراگیر است. به نظر من آقای پزشکیان باید یک گفتمان معقول و شدنی با توجه به تجربیات گذشته کشور در مورد برنامهها و اهدافش پیش ببرد و بگوید که با توجه به شرایط روز باید چگونه در داخل و خارج عمل کند و از وعدههای متعارف سیاستمداران که میگویند طی یک یا دو سال فقر را ریشهکن میکنند یا رفاه را سریع برای همه به ارمغان میآورند، پرهیز کند. ایشان باید به طور روشن اعلام کند که بهبودی ماندگار وضعیت اقتصاد یک روند نسبتاً طولانیمدت است که شاید 20 تا 30 سال طول بکشد اما روند و سرعت حرکت آن میتواند برای مردم شفاف و ملموس باشد.
خود دولت هم باید تابآور و منعطف شود. آقای دکتر چشمی از افرادی با عنوان «ورشکستگان سیاسی» یاد کردند که به نظرم با توجه به تعریفی که داشتند عنوان مناسبی نبود و این افراد سوارکارانی بسیار حرفهای هستند که هر دوره میتوانند باشند و سمت بگیرند و هیچگاه ورشکسته نشده و از میدان به در نمیروند و اگرچه سنوسال نسبتاً بالایی دارند اما به قدرت چنگ انداخته و به صندلیهای مدیریتی چسبیدهاند. این مشکل بزرگی است که همانطور که آقای چشمی گفتند باید رفع شود و افراد باانگیزه و باهوش و باجسارت که ایدههای جدید دارند، جایگزین آنها شوند. ما نباید از اشتباه بترسیم به شرطی که از آن درس بگیریم و مجدد تکرارش نکنیم.
رئیسجمهور باید ارتباط منظم و دائمی با مردم داشته باشد و از طریق رسانههای مختلف مسائل را به صورت شفاف به جامعه بگوید. همچنین یک فضای باز برای صحبت کارشناسان وجود داشته باشد تا بتوانیم بفهمیم کدام راه برای جلو رفتن بهتر و به مقصد نهایی نزدیکتر است. در این شرایط رابطه ملت با دولت بهتر خواهد شد و مسائلی مانند حمایتهای ظاهری و بدون اثر ماندگار از قشر آسیبپذیر و طبقات فقیر، کنترل قیمتها و... هم از دور خارج میشود. دولت چهاردهم باید بتواند یک افق کوتاهمدت ششماهه تا دوساله، یک افق میانمدت دو تا چهارساله و یک افق بلندمدت بالاتر از چهار سال را ترسیم کند و به جامعه تا حد امکان بگوید و نشان دهد چه برنامهها و پروژههای کلان و مهمی را پیاده خواهد کرد. اگر آقای پزشکیان به این شیوه عمل کند، میتواند موفق شود. دولت باید از واژههای دستمالیشدهای مانند انقلابی، جهادی یا مردمی عمل کردن دست بشوید یا تعریفی جدید و درست از آنها تحویل دهد و بهطور واقعی و عملی اقداماتی انجام دهد که یک تحول جدی در کشور رخ دهد و به تدریج همه با دولت همراه شوند.
من بسیار به یاد برنامه توافق جدید (New Deal) میافتم که در آمریکای بعد از بحران مالی 1929 پیاده شد. رکود بزرگ در آمریکا باعث شده بود میزان اشتغال و درآمد مردم بهشدت سقوط کند، بیکاری و فقر گسترده و عمیق شود و ناامیدی جامعه آمریکا را فرابگیرد. در آن وضع فرانکلین روزولت که رئیسجمهور شده بود، توانست همه گروههای مختلف را به بازی بگیرد و شرایط را عوض کند. آقای پزشکیان هم میتواند شعار «برای ایران» را به شعار «توافق بزرگ برای ایران قوی» تبدیل کند و با تعامل با همه گروههای منتقد و مخالف و موافق شرایطی فراهم کند که همه فکر کنند کاری مفید برای خودشان و جامعه انجام میدهند. من این روحیه را در آقای پزشکیان میبینم که بتواند این شرایط همکاری را فراهم کند تا کشور به سمت خلق ثروت به شیوههای نوآورانه حرکت کند. در فضای باز اقتصادی است که افراد میتوانند به شیوههای جدید و ابتکاری فرصتهای جدید و ثروتهای عظیم خلق کنند.
آیا دولت چهاردهم، که بخش عمدهای از آرایی که کسب کرده سلبی و ناشی از نه گفتن به رقیب بوده است، توان و ظرفیت پیش بردن کشور به سمت یک ثبات و تعادل نسبی را دارد یا خیر؟
من ابتدا در مورد ورشکستگان سیاسی توضیح دهم. همانطور که ما در اقتصاد «ورشکسته» داریم یعنی فرد یا بنگاهی که هزینههایش بیشتر از درآمدش است و بعد از مدتی رو به تعطیلی میرود و نمیتواند ادامه دهد؛ در عرصه سیاست هم افرادی داریم که هزینههای عمومی که به شکل تورم، بیکاری، فقر، اعتیاد، آسیبهای اجتماعی و... به بار میآورند بیشتر از رفاه و درآمدی است که ایجاد میکنند. در پنج دهه گذشته بسیاری از سیاستمداران ما این ویژگی را دارند اما از آنجا که سازوکار دموکراسی ما ناقص است این ورشکستگان سیاسی از بازی خارج نمیشوند و همچنان باقی میمانند. همانطور که وقتی سازوکار بازار ناقص باشد بنگاههای ورشکسته اعلام ورشکستگی نمیکنند و به حیات خود ادامه میدهند.
آنچه آقای دکتر خیرخواهان در مورد تجربه «توافق جدید» در آمریکا بعد از بحران بزرگ گفتند به نظر من بسیار جذاب و کارگشاست. به ویژه در این سالها که اعتبارات عمرانی شرکتهای دولتی بسیار کم بوده و سرمایهگذاری از این ناحیه اندک بوده است، اگر دولت آقای پزشکیان این جسارت را داشته باشد که با وجود کسری بودجه، طرحهای عمرانی ریز و درشت را فعال کند، ذینفعان زیاد و گسترده و متنوعی وارد بازی میشوند که نهتنها نتایج اقتصادی دارد و میتواند مشکل سرمایهگذاری بسیار پایین و نزدیک به نرخ استهلاک را بهبود دهد بلکه در عرصه سیاست هم میتواند موجب اجماعسازی شود. آقای روحانی هم طرح صدروزهای در دولت اول خود در سال 1392 مطرح کرد که مشابه طرح روزولت در آمریکا در سال 1932 است. این طرحها هم مبتنی بر سرمایهگذاریهای عمرانی هستند که سریعترین راه موجود برای ایجاد رونق اقتصادی است.
دولت میتواند از نظر اقتصادی موفق شود، به شرط اینکه مقتضیات اقتصاد ایران را درک کند. واقعیت اقتصاد ایران، این اقتصاد کوچکشده 15 سال اخیر نیست و فرصتهای زیادی در کشور ما وجود دارد که باید سیاستگذاری مناسبی روی آن صورت بگیرد. مسئله پیمانسپاری ارزی یکی از دلایلی است که باعث کاهش صادرات شده و ضدانگیزه برای صادرات است و از قضا تاثیری هم در مدیریت منابع ارزی ندارد. با توجه به خوشبینی ایجادشده در مورد نرخ ارز با نتیجه انتخابات، فرصت خوبی برای دولت ایجاد شده است که بتواند با سرعت بالا این مسئله را اصلاح کند. در حوزه واردات ارز نیمایی به کالاهایی داده میشود که در نهایت با نرخ ارز آزاد در بازار عرضه میشود و به دست مصرفکننده میرسد، رانتی که هیچ اثری هم بر بهبود فناوری و ورود تکنولوژی و ایجاد اشتغال ندارد. در این حوزه هم دولت میتواند سریع به نتیجه برسد و اقدام عاجل داشته باشد. ظرفیت بهبود روابط خارجی وجود دارد و تابوهایی که چند سال قبل وجود داشت، اکنون شکسته شده است. در حوزه ارتباطات و شبکههای اجتماعی هم ظرفیت خوبی وجود دارد و میتواند به بهبود مقیاس اقتصاد ایران کمک کند.
اقدامات سیاستمداران و چیدمانی که در مدیران اداری کشور صورت بگیرد میتواند رشد خوبی برای اقتصاد ایران رقم بزند. فکر میکنم این اجماع در کشور و بهویژه بین مسئولان ارشد نظام وجود دارد که اقتصاد کوچک کنونی برازنده کشور نیست و همه مسئولان به این فهم رسیدهاند که اقتصاد بزرگتر و قویتر از منظر امنیتی هم بیشتر به نفع کشور است. به نظرم مهمترین مانع دولت چهاردهم برای تحقق اقتصاد قوی، نه دولت سایه و شکستخوردگان انتخابات هستند و نه امنیتیهایی که منافع خودشان را از طریق اختلال در نظام اداری و سیاسی کسب میکردند؛ بلکه این است که دولت چهاردهم ترکیبی از «ورشکستگان سیاسی» و «بیعرضگان سیاسی» باشد. من در ترکیب کارگروههای انتخاب وزرا افراد بسیار خوبی دیدم که کارشناسان و تحلیلگران شایستهای هستند اما در بیان مسائل شجاعت ندارند و من از آنها با عنوان بیعرضگان سیاسی یاد میکنم؛ افرادی که میدانند کار خوب چیست اما آن را نمیگویند و روی آن اصرار و ایستادگی ندارند. برای مثال جمله معروفی دارند که میگویند ما این حرف درست را در گزارشها و صورتجلسات مینویسیم برای ثبت در تاریخ، در حالی که نمیدانم این ثبت در تاریخ برای چه زمانی قرار است به کار بیاید. به نظر من مشکل حاد بیعرضگان سیاسی و بعد هم ورشکستگان سیاسی است که پیشروی دولت چهاردهم قرار دارد و آقای پزشکیان نباید در این دام بیفتد.
برخلاف دورانی که آقای خاتمی یا آقای روحانی برنده انتخابات شدند و شوروشعف فراوانی در جامعه ایجاد شد، با انتخاب آقای پزشکیان هیچ اتفاق خاصی در جامعه نیفتاد، چون بخش عمدهای از افرادی که به ایشان رای دادند از سر اجبار و ترس از رقیب به صحنه آمدند و در واقع رایشان سلبی بود. این وضعیت برای هر حکومتی بد است و مسئولان باید به فکر بیفتند. حتی در صحبتهای رهبری هم به این مسئله اشاره شد که در دور اول خیل عظیمی از مردم حاضر به شرکت در انتخابات نشدند. ورشکستگان و بیعرضگان سیاسی که سنی از آنها گذشته و جا خوش کردهاند باید اجازه دهند فکر و ایده جدید وارد نظام مدیریتی و اداری کشور شود. روشن بگویم، فرصت دولت چهاردهم شاید آخرین فرصت برای ما باشد و هیچ راه دیگری جز موفق شدن این دولت و کمک کردن به موفقیتش نداریم. اگر این دولت موفق نشود، چه خودش نتواند و چه دیگرانی نگذارند، آینده ما بسیار بد و تاریک خواهد بود و به حذف کامل ما از اقتصاد دنیا منتهی میشود و آن موقع دیگر چیزی نخواهد بود که سر آن رقابت و دعوا باشد. به نظر من نتیجه انتخابات باید از این زاویه تحلیل شود و به جای اقتصاد توزیعی رانتی و نگاه فسادآلود با زدوبند به سمت قاعده درست چیدن و بنا کردن تدریجی حاکمیت قانون برویم تا زمینه برای خلق ثروت ایجاد شود. نظام گزینش نیروها باید اصلاح شود و آن رسم نابودکنندهای که گزینش بهجای استوار بودن بر دانش و تخصص و وطندوستی، به تجسس در عقاید و باورهای شخصی و زندگی شخصی بپردازد، باید حذف شود. خود آقای پزشکیان هم گفت که همه فقها و آیات عظام اگر مریض شوند دنبال پزشک حاذق میگردند نه پزشک حزباللهی؛ یا اینکه برای درمان بهتر حتی به خارج از کشور میروند و چرا همین رویکرد در اداره و مدیریت کشور به کار گرفته نشود تا آنهایی که شایسته، آزاداندیش و کاربلد هستند سرکار بیایند. باید شیوه تملق کردن و انتقاد نکردن از بین برود و نظام اداری سالم و کارآمدی برای خدمترسانی به همه مردم ایجاد شود.