- اخبار حزب
- بازدید: 210
چالشِ چاره مُلک
چالشِ چاره مُلک
سرمقاله امیر اقتناعی، عضو شورای مرکزی و معاون اجرایی و هماهنگی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در روزنامه سازندگی
تشکیل مجلس در ایران پس از انقلاب به دوازدهمین دوره خود نزدیک میشود و از حالا که تقریباً ده ماه برای رسیدن به آن زمان، فرصت داریم، برخی از گروهها، اشخاص و چهرههای سیاسی -بهصورت جسته و گریخته- اشاراتی به آن داشته و گاهاً تحلیلها و پیشنهاداتی هم برای آن ارائه میدهند.
همه اینها در حالیاست که با توجه به شرایط حاکم بر فضای عمومی و اثرات منبعث از اعتراضات دوران پسامهسا، عموم پیشبینیها، حاکی از انتخاباتی بهشدت کمفروغ و متمایز با همه رقابتهایی است که تاکنون برگزار گردیده است. مگر آنکه در ماههای آتی، چنان تغییرات چشمگیری در فضای سیاسی کشور رقم بخورد که پیام اصلاح و تحول در فرآیندها و راهبردهای حوزههای مختلف حکمرانی -علیالخصوص در حوزه سیاسی خارجی و به تبع آن، اقتصاد و معیشت- که منجر به کارآمدی و گرهگشایی در زندگی روزمره مردم شود، از سوی عموم جامعه دریافت شده و مورد پذیرش قرار گیرد.
این همان موضوعی است که چند روز پیش، علی لاریجانی نیز در پیام کوتاه خود -و با احتیاط فراوان- کسانی را که برایشان از اصطلاح «جریان خالصسازی» استفاده کرده است را خطاب قرار داده و به آنها یادآور شده که «ملک را چارهای دیگر نیاز است». روز گذشته نیز سیدمحمد خاتمی در دیدار با جمعی از فرهنگیان و نمایندگان تشکلهای صنفی معلمان، برای چندمین مرتبه، «اصلاح حکمرانی» در کشور را برای بقاء و عزت ایران ضروری دانست.
در طول هشت ماه گذشته، از این دست هشدارها و انذارها، به کرّات از جانب اندیشمندان و دلسوزانی طرح گردید که همه آنها الزاماً به طیف فکری یا جناح سیاسی خاصی تعلق نداشته و ندارد. گرچه بخشی از آن نگرانیها، با عفو گسترده بازداشتشدگان نیمهدوم سال ۱۴۰۱ و آزادی تعداد قابل توجهی از زندانیان، تسکین یافت، اما هنوز هم در مورد مسائل مورد اعتراض جامعه، ظاهراً «درب بر همان پاشنه میچرخد» و پس از بحرانی نیمساله و پرداخت هزینههای بسیار سنگین، هم از سوی حاکمیت و هم از سوی ملت، معالاسف؛ همه چیز بر سر جای اول خود بازگشته است. به شکلی که میتوان گفت: روز از نو و روزی از نو ...
دیگر نه تنها سیدابراهیم رئیسی حرفهایی که -در اوج بحرانها- در مورد لزوم گفتگو با مردم و شنیدن صدای معترضان گفته بود را از یاد برده، بلکه محمدباقر قالیباف نیز ادعای نوسازی در ساخت و رویه حکمرانی را که -در آن دوران- مدتی در ژست آن پناه گرفته بود را هم ظاهراً دیگر به خاطر نمیآورد!
در این بین؛ اصولگرایانی که با عطش یکدستکردن قدرت، جز تشدید ناکارآمدی و ازدیاد فساد، توشهای برای مردم به ارمغان نیاوردهاند، میکوشند تا به مدد رسانههای پرهزینه و کمتاثیر تحت امرشان، نمایشی از رقابتی بودن فضای سیاسی در کشور را به نمایش بگذارند. به این امید که با این حربههای تکراری و نخنما، میتوانند بر بیاعتمادی و یاسی که بر جامعه مستولی گشته، فائق آیند و از خطر برگزاری انتخاباتی با مشارکت حداقلی، جان سالم به در برند! از این رو و با این هدف؛ یکروز پای اسحاق جهانگیری را به دادگاه میکشانند و روزی دیگر، سیدحسین مرعشی را در روزنامههایشان به باد ناسزا میگیرند. با عکس تمامصفحه محسن هاشمی بر روی جلدشان، بهفضاسازی کاذب میپردازند و با خبرسازی راجع به تحرکات حسن روحانی که پیوسته مورد طعن و لعنشان است و حتی علی لاریجانی عزلتنشین که در انتخابات ۱۴۰۰ از قطارشان پیادهاش کردند، تلاش دارند تا در تنور خاموش انتخابات بدمند و پیام پویایی و نشاط در فضای سیاسی کشور را به اقشار مختلف جامعه، القاء نمایند! گویی که جامعه امروز، بهسان جامعه دهههای پیشین است که نسبت به اخبار ساخته اینان، همانگونه باورپذیر باشد و نسبت به شرایط عینی موجود هم، به همان میزان، اعتماد داشته باشد.
شاید برخی بگویند که؛ دلسردی موجود در جامعه و بیتفاوتی پیشبینی شده از سوی بخش وسیعی از مردم نسبت به انتخابات آتی، صرفاً محدود به عدم گرایششان به اصولگرایان و اقتدارگرایان نبوده و با حضور اصلاحطلبان و تحولخواهان در عرصه رقابتهای انتخاباتی، باز هم تفاوت چشمگیری در میزان رغبت مردم به مشارکت پدید نخواهد آمد.
بر فرض صحت این ادعا، باید گفت که؛ اقلّ تفاوت اصلحطلبان و تحولخواهان با اصولگرایان و اقتدارگرایان، در این است که دسته اول، پیام و خواست جامعه را شنیده و دریافتهاند که با حضور صرف و غیرموثر در میدان انتخابات و حتی در صورت کامیابی نسبی برای نشستن بر صندلیهای بهارستان، چنانچه کماکان، ارادهای مبنی بر اصلاح و تحول در فرآیندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی و راهبردهای اثرگذار و اثربخش به وقوع نپیوندد، به توفیقی هم در راستای خواست ملت دست نخواهند یافت.
مردم نیز با آگاهی و اشراف بر این موضوع که به مدد تجارب پیشین، بِدان دست یافتهاند، بعید است که حتی تا آستانه درب پارلمان نیز با آنان همراهی نمایند. این ظرافتی است است که هم بزرگان اصلاحطلب آن را دریافتهاند و هم نخبگان تحولخواه بر آن وقوف یافتهاند. اما در دسته دوم و نقطه مقابل، علیرغم عدم درک این موضوع از سوی بخش زیادی از اصولگرایان و اقتدارگرایان، هستند در میانشان، کسانی که ضمن فهم این تحلیل و احاطه بر ابعاد این رخداد محتمل، کماکان سعی دارند تا بخت خود را مجدداً در معرض آزمون قرار دهند. لذا؛ باز هم با تمسک به روشهای قدیمی و شگردهایی که دیگر بر همگان عیان گردیده، به تلاشی نافرجام همت میگمارند!
در پایان؛ ضمن دعوت این برادران صاحب رسانه به پذیرش گام اول تحقق مشارکت حداکثری که چیزی جز فراهم آوردن بسترهای رقابت حداکثری واقعی -و نه کاذب- میباشد، آنان را به تامل و تلاش در باب تحقق دو وعده روسای قوای مجریه(مبنی بر داشتن گوش شنوا) و مقننه(لزوم نوسازی نظام حکمرانی) فرا میخوانم. باشد که امیدهای خسته، احیاء گردد، اعتمادهای رفته، باز آید و سایه مخاطرات پیشرو از سر همه ما و ایران عزیز مرتفع گردد.