- اخبار حزب
- بازدید: 865
گفت و گوی ویژه نامه نوروزی شهرآرا با شهردار مشهد: تا آخر خواهم ماند
گپ و گفتي با محمدرضاکلائی، شهردار مشهد، درباره
ریز و درشت مديريت شهري در سالي که پشت سر گذاشت
درست روز بعدي که به پيشنهاد شهردار و موافقت استاندار قرار بود 2 روز تعطيلي نصيب مشهديها شود، ميهمان شهردار شديم. حوالي ساعت 11صبح يک روز زمستاني که هيچ شباهتي به سالهاي قبل نداشت، قرارمان تنظيم شد. در روزهايي که کرونا امان همه ما را بريده، قرار بود چند ساعتي را درباره آنچه در يک سال گذشته مديريت شهري رخ داده است گپ بزنيم. مصاحبه کرديم؛ مصاحبهاي که همهچيز داشت، از صحبتهاي خارج از گود شهردار تا پاسخ به شبهاتي که حول محور شهرداري مشهد رخ داده است. بين مصاحبه، شهردار پذيراي يک جلسه اضطراري شد و دقايقي به بحث و گفتوگو درباره کرونا و اقدامات آن پرداخت و پس از پايان مصاحبه بلافاصله به جلسه بعدي رفت. کلائي که عنوان جوانترين شهردار کلانشهرهاي ايران را بهدوش ميکشد، بيش از 2 ساعت وقت گذاشت و به پرسشهاي ما بيپرده جواب داد و سعي کرد تا چهره محمدرضا کلائي را آنگونه که هست جلوه دهد. او در اين مصاحبه بدون تعارف انتقاد کرد و بدون تعارف هم انتقادات ما را پذيرفت. آنچه پيش روي شماست، بخشي از مصاحبه مفصل ما با محمدرضا کلائي، بيستمين شهردار مشهد است.
باتوجه به اینکه در وضعیت اورژانسی قرار داریم، درباره وضعیت موجود و شیوع کرونا صحبت کنیم و مصاحبه را با این موضوع شروع کنیم. وضعیت امروز مشهد دقیقا چگونه است؟
در تمام مدت فعالیتم بهعنوان شهردار، همهچیز را پروژهای برای حکمرانی میبینم. بهنظر من امام رضا(ع) کمک کرده است تا اتفاقات بدی نیفتد. اتفاقاتی که میافتد مانند اپیدمی بیماری، رکود اقتصادی و... چه ایجابی، چه بحرانی و چه سلبی باشد، جزئی از زندگی است و میگذرد. اتفاق خوب و بد وجود ندارد، بلکه شیوه حکمرانی خوب و بد وجود دارد. همه اینها را ذیل تلاشها برای موضوع حکمرانی میدانم. اینکه ما نتیجهای که میگیریم مثبت است یا منفی، به شیوه حکمرانی بستگی دارد، نه به بلای اتفاقافتاده. یعنی مثلا در موضوع کرونا، میدانیم که قطعا کرونا را پشت سر میگذاریم، اما اینکه چقدر تلفات بدهیم، چقدر هزینه اجتماعی پرداخت کنیم و اینکه چه زمانی را درگیر این موضوع باشیم، همه تابع موضوع حکمرانی است. پس اگر نسبی هم نگاه کنیم، در دل این موضوع میتواند یک شکست یا یک توفیق باشد؛ اینکه همه شاخصها از جمله تلفات، طول دوره درگیری و... کم یا زیاد شود. آنچه در ماجرای کرونا دیدیم، این است که به ورود به حیطه حکمرانی در چارچوبهای همکاری نیازمندیم.
روز اولی که آمدیم، موضوعمان این بود که اگرچه الگوی مدیریت یکپارچه نداریم، الگوی هماهنگی یکپارچه را پیش بگیریم.
در موضوع کرونا، هم این هماهنگی باید وجود داشته باشد دانشگاه علوم پزشکی وارد کار شده است، اما متاسفانه آمادگی هماهنگی یکپارچه همه دستگاهها با این دانشگاه وجود ندارد و این یک نقطهضعف است. مدیر دانشگاه هرچند فردی باتجربه و محترم است و علیرغم همه تلاشهای ایشان، دغدغه متخصصان که در جلسات به ستاد تدبیر مشورت میدهند، رفع نشده است. البته طبیعتا دانشگاه علوم پزشکی یک اداره دولتی است و محدودیتهای خاص خود را دارد. من در این زمینه بسیار نگرانم و اگر درمشهد شانس نیاوریم، شیوع این بیماری به یک فاجعه ملی تبدیل میشود و تعداد کشتهشدگان مشهد در ایران بیشترین رقم را خواهد داشت و حتی از تهران هم بیشتر خواهد شد. مدت زیادی، حتی ممکن است تا خردادماه با آن درگیر باشیم. مشهد ضربه جدی از این موضوع میخورد. بر همین اساس به استاندار گفتم موضوع را خودش در دست بگیرد و استاندار هم پذیرفت.
درک جامعه از این بحران در کلانشهری همچون مشهد به چه شکل است؟ این موضوع خودش بهعنوان سدی در برابر اقدامات پیشگیرانه شناخته نمیشود؟
متأسفانه در حال حاضر بعضی از مردم درک درستی از این موضوع ندارند و فکر میکنم اگر وسط میدان شهدا هم خودمان را آتش بزنیم، اهمیت موضوع را درک نخواهند کرد. گفتم نظرسنجی کنند. در این نظرسنجی که از ساعت 16 تا 21 یک روز و از میان جمعیت حاضر در خیابانها انجام شد، به این نتیجه رسیدیم که 65درصد افرادی که در خیابانها حضور دارند، آمدهاند برای سرگرمی خرید کنند و 90درصد از این 65درصد گفتهاند که اگر یک ماه دیگر هم این خرید را انجام دهند، هیچ فرقی نمیکند. با این وضعیت، بحران خیلی جدی خواهد بود. روند صعودی شدیدی وجود دارد.
یکی از پروژههای شهرداری، استقبال از بهار بود. حالا با وجود شیوع کرونا این پروژه باقی میماند؟
مردم حالشان گرفته است. البته 2 بخش آن باید حذف شود؛ یکی بخشهای جشنوارهای مانند تجمعات و... و دیگری ایستگاههای بهارانه که باعث میشود مردم جمع شوند و عکس بگیرند. بقیه برنامهها پابرجا باقی میماند تا اندکی بتواند حال مردم را بهتر کند.
برای خودتان راهبرد هم مشخص کردهاید؟
بله، چهار راهبرد را برای خودمان احصا کردهایم. اول اینکه بیوقفه کار میکنیم. هم من و هم شورا مشروعیتمان را از کار میگیریم و یقین بدانید که ادامه این مشروعیت با کارکردن است. هرکه کار بکند مشروع است. دومین نکته این است که کسی را تحریک نمیکنیم. نکته سوم این است که گفتوگو میکنیم. نکته چهارم این است که باج نمیدهیم. اگر انتصاب خاصی میکنیم و میگویند این را نگذارید و این کار را نکنید، به این توصیهها عمل نمیکنیم.
موضوع بعدی که بهنظرم بسیاری از جوانان و فعالان اصلاحطلب درباره آن به شما نقد دارند، موضوع انتصابها در بخشهای مختلف مدیریت شهری است و حتی برخی اعضای شورای شهر هم با بعضی از این انتقادها همراه هستند. خیلی رک و پوستکنده میخواهم بپرسم که آیا واقعا شهرداری به خواستههای این جریان بیتوجهی میکند؟ [به اینجای داستان که میرسد، یکی از افرادی را که در دفترش مانده است، بهبهانهای بیرون میفرستد و میگوید: «اگر عکسگرفتنتان تمام شده است میخواهم کتم را دربیاورم.» میگوید: «این سؤالها نیازمند این است که عمیقتر و دقیقتر با هم گفتوگو کنیم.»]
بههیچ عنوان بیتوجهی رخ نداده است. اصلا این موضوع در ذهن من که به جریان و خواستگاه اصلیام بیتوجهی کنم، جایگاهی ندارد.
انتقادات دوستان را ناشی از بیعملی میدانم. چه کسی بوده که با اینکه شایستگیاش را داشته اما فضا در اختیارش قرار نگرفته است برای اینکه خودش را نشان دهد؟ مسئله فرصتهای برابر است. ما برای همه فرصت فراهم کردیم، اما برخی جوانان اصلا آزمون خوبی پس ندادهاند. البته سعی کردهایم بهگونهای رفتار کنیم که سرجمع نیروهای شهرداری افزایش پیدا نکند. تعریف توسعه این است که زمینه را برای شکوفایی استعدادها فراهم کنیم. چه کسی فرصت برایش فراهم نشده است و چه کسی فرصت برایش فراهم شده و کار نکرده است؟
پس بعضی از جوانان نمره قبولی نگرفتهاند؛ یعنی شهردار از اینکه به جوانان اعتماد کرده، پشیمان است؟
موضوع پشیمانی نیست. برخی از این افراد اتفاقا خیلی هم رشد کردهاند و توانستهاند خود را با مدیریت داخل شهرداری همسو کنند. بگذارید موضوعی را اینجا باز کنم. من یکی از مهمترین پروژه های ذهنی خودم را که با آن به مدیریت شهری وارد شدم، به یکی از جوانان همین جریان سپردم. هر امکانی هم بود برایش فراهم کردم و تلاش هم کردم مشکلاتش را حل کنم، اما نتیجهاش چه شده است؟ شما بگویید تا به امروز اقدام عملی دراین زمینه انجام شده است؟ همین امروز چالشهای بسیاری داریم و متأسفانه اقدامی صورت نگرفته است. همین آقا در راهرو شهرداری راه میرود و میگوید کاش شهردار میرفت تا فلان مدیر هم با او عوض میشد. من که میدانم آن مدیر هم قطعا بدون اشکال نیست، اما تو برو کار خودت را بکن. من نسبت به این موضوعات حساس هستم و همه را رصد میکنم.
البته اینطور نیست که بگویم کلا ناامید شدهام. اتفاقا کسانی هم بودهاند که کارهای بزرگی کردهاند. مثلا فردی در معاونت مالی منصوب شده و توانسته است در مدت کوتاهی پرونده بنیاد تعاون ناجا را حل کند؛ پروژهای که مسئولان استان میگفتند اگر این پروژه در این دوره همدلی حل و فصل نشود بههیچ عنوان بهسامان نخواهد رسید.
مسئله دیگر این است که برخی طرفدارانتان میگویند بازیهای شما با نهادهای مختلف برد و باخت است.
بههیچ عنوان درست نیست. مبنای ما کار است. تمام! به این آقایانی که میگویند ما باج میدهیم، یک بار گفتم ببینید در تعاملاتمان با دستگاههای مختلف شهر چه چیزی را بهدست آوردهایم، آنها چه چیزی را بهدست آوردهاند. در همه تعاملاتمان بدون تردید با هم برد کردهایم. سال گذشته در بند «و» بسیاری از بردها اتفاق افتاد؛ هم ما به درآمد رسیدیم، هم آنها. میتوانند فلان ساختمانشان را اگر خواستند بفروشند یا به تهران اعلام کنند که تعدادی از اموالشان را سنددار کردهاند. مثلا در خصوص نیروهای نظامی بههمین شکل عمل شده است. گفتیم زمینهایی وجود دارد که بابت سهم سرانه و پروانه و... پولی پرداخت نکرده بودند. مگر در گذشته اجازه داشتیم نقشهبرداری کنیم؟ مگر اجازه داشتیم داخل شویم؟ الآن این پروژهها در حال حلشدن است. پلیس راهور، ارتش، سپاه، قوه قضاییه و... در گذشته تعامل نمیکردند، اما الآن در پروژهها هر خواستهای داشته باشیم با ما همکاری میکنند. ما هم با آنها همکاری میکنیم. در مورد دیگر سازمانها و نهادها نیز بههمین شکل است.
شهردار مشهد چه میزان با منتقدان خود در ارتباط است و آیا برای آنان ارزش قائل است؟
من دنبال عملیات، اثر و کار هستم و منتقدی که بخواهد حرف بیتأثیر و بینتیجه بگوید، اصلا برایش وقت نمیگذارم. کسی هم که بیاید و حرف بهدردبخوری بزند، خودم دنبالش میگردم. یکی از مدیران شهری یکجایی که من نبودم حرفی زده بود و گفته بود فلانی (من) اصلا تلفن جواب نمیدهد و وقت برایش نمیگذارد. ولی چون آدم منصفی بود، آخر صحبتهایش گفته بود که ولی وقتی ساعت 3 نصفهشب پیام میدهم که فلان مشکل وجود دارد، صبح زود مشکل را حل میکند بدون آنکه با من حرف بزند. واقعیت این است که این مدل کارکردن من است. اهل حرفزدن نیستم. بیشتر کار میکنم.
پس خودتان هم قبول دارید که میگویند شهردار مشهد تلفنش را پاسخ نمیدهد؟
مدیرکل حوزه شهردار، دفتر شهردار، سامانه پیامکی و کل شورای اداری شهرداری بر اساس نظر شهردار کارها را انجام میدهند؛ لازم نیست همه تلفنها را خودم جواب دهم. مهم این است که کارها انجام شود.
اگر به عقب برگردید، مثلا یک یا دو سال قبل، چه کاری را انجام نمیدهید یا چه کاری را با اراده بیشتری انجام میدهید؟
کاری که باید میکردم و انجام ندادم این بود که در انتصابها قاطعتر و بیشتر بر اساس نظر خودم اقدام میکردم و با این کار هم فاصله بین تصمیم تا اقدامم را کوتاهتر میکردم و هم لازم نبود که همه عالم را به آن راضی کنم. کاری که نباید میکردم و از آن پشیمانم این است که به رسانه توجه نکردم.
پس بهخاطر همین است که الآن بیشتر فعال شدهاید؟
[با خنده] احتمالا.
یکیدو ماه پیش بود که شما عنوان کردید تهرانیها قرار نیست مشهد را دریابند. مصداق این موضوع را میگویید؟
ما 9 کلانشهر اسمی و 5 یا 6 کلانشهر واقعی داریم. اوضاع ما کلانشهرهای واقعی با هم قابل مقایسه است؛ یعنی مشهد، تهران، شیراز، اصفهان، تبریز و قم. سایر شهرها هم اوضاع خودشان را دارند. نگاهی که در تهران حاکم است این است که جلوی بحران را بگیریم و هرجا که بحران بود به آن بودجه تخصیص بدهیم و هرجا که بحران نبود به آن بودجه تخصیص ندهیم. این صددرصد ضد عدالت و انگیزه است. یعنی اگر جایی خواستیم مثلا از اوراق مشارکت استفاده کنیم، آنها باید ببینند ما ظرفیت استفاده از این اوراق را داریم یعنی آیا پروژه مناسبی داریم، آیا این پروژه امکان رسیدن در زمانبندی مطلوب و مقرر را خواهد داشت، آیا توان مالی برای بازگشت آن را داریم، آیا شرایط عمومی مالی این امکان را فراهم میکند که با نظام بانکی و بازار سرمایه تعامل کنیم؛ یعنی به اینکه بدهی نداریم، حسابرسی رسمی شدیم و تفریغ بودجهمان بهروز است و... نگاه نمیکنند و میگویند که شما وضعتان خوب است! خیلی شهرها هستند که برای حقوقشان ماندهاند!
این موضوع بیشتر نشئتگرفته از دولت است یا همه نهادها این نگاه را دارند؟
نگاه عمومی این است. دولت یک بخش از آن است. نگاه عمومی این است که ببینیم کجا بحران است. ما باید بهدنبال انباشت سرمایه باشیم. باید دنبال این باشیم که اگر بخشی از اقتصاد ما، اگر شهر یا مجموعهای اوضاع روبهرشدی دارد، باید آن را تقویت کنیم تا ارتباطات پیشین و پسین را برقرار کند و توسعه را با خود حمل کند؛ نه اینکه انگیزه این مجموعه را بکشیم.
شما حکمرانی خوب را تعریف و بر آن تأکید کردید. این حکمرانی خوب نهادهای مختلفی دارد. بهنظر میرسد بخش ویژهای از حکمرانی خوب که در ذهن محمدرضا کلائی نقش بسته، مربوط به پروژههای عمرانی و تسهیل در رفتوآمد مردم است. آیا این درست است؟
سرمایه اجتماعی برای اصلاح نظام حکمرانی لازم دارم. با این سرمایه اجتماعی پایین هیچ کاری نمیشود کرد. هیچ کار! پس باید سرمایه اجتماعی جذب کنیم و برای این کار هم باید به اولویتهای ایجاد این سرمایه توجه بیشتری داشته باشیم که یک بخش آن در مسائل روزمره مردم است، مثل رفتوآمد، ترافیک و پروژههای عمرانی. مردم امید پیدا میکنند که مجموعهای بهفکر آنهاست. جالب است که اخیرا از کلماتی مثل شوآف، پوپولیسم و شبیه اینها درباره ما استفاده میشود و منظورشان اقداماتی است که باعث جذب سرمایه اجتماعی میشود. اینها یا نمیفهمند یا عصبانی هستند.
در سرمایه اجتماعی اگر بخواهیم بهصورت مصداقی ورود کنیم باید بگوییم مثلا فعالان محیطزیست هم در زمره سرمایههای اجتماعی قرار دارند. آنها در پروژههای عمرانی شما، یک سال است که انتقادهای زیادی مطرح میکنند که چرا دغدغههای محیطزیستی را درنمییابید؟ آیا این موضوع دغدغه شما هم هست؟
در بسیاری از موارد، خود من و همکارانم با متخصصان صحبت میکنیم و انباشت دانش خوبی در مدیریت شهری هست. اینکه موضوعات زیستمحیطی برای ما مهم است یک بحث است و اینکه گروههای زیستمحیطی میخواهند اعمال قدرت کنند مسئله دیگری است. ما به محیطزیست اهمیت میدهیم و نظرات کسانی را که دغدغه زیستمحیطی دارند میشنویم و این بهصورت عمومی وجود دارد، اما بعضی از گروهها هستند که بهدلیل سن کم یا تجربه اندک و شاید هم بهدلیل هیجان زیاد، علاقهمندند که اعمال قدرت کنند. ما وارد این بازیها نمیشویم. مثلا ما میخواهیم پل پرتوی را تعریض کنیم، آنها میگویند به چه دلیل این هزینهها نمیرود روی مسیرهای دوچرخه هزینه شود؟ خب ما مسیرهای دوچرخه را توسعه دادیم، شما چه کمکی به ما کردید؟ یا کمربند جنوبی را بنده به ضرسقاطع گفتم نمیخواهم در دورانم اتفاق بیفتد! کجا از این موضوع حمایت کردند؟ یا اینکه این میزان کاشت در ارتفاعات جنوبی انجام دادیم! اطلاعات کافی از این موضوع ندارند و سعی هم میکنند اعمال قدرت کنند. تجربهشان هم کم است. بهنظر من این پوپولیسم است. به آقایی فعال در حوزه محیطزیست پیام میدهند و او هم استوری میکند که «متأسفم شهرداری مشهد این اقدام را برای پل پرتوی در پیش گرفته است!» شما اصلا میدانی پل پرتوی کجاست و ما میخواهیم چه کاری انجام دهیم؟ سؤال اینجاست که چرا اینها سلبی کار میکنند؟ چرا ایجابی کار نمیکنند؟ در کدام کمپین دوچرخهسواری یا حملونقل عمومی کمک کردند؟ این نشان میدهد که این موضوعات ناشی از مسائل دیگر
است.
درباره بافت فرسوده چند وقت پیش صحبتی کردید و گفتید یک مسیر از گذشته شکل گرفته است و کلاف سردرگم بافت فرسوده مشهد هنوز هم نتوانسته است بهسامان برسد. آیا با توجه به زمان باقیمانده میتوانید این گره را باز کنید؟
معتقدم که در زمان باقیمانده متأسفانه فرصتی نداریم که این کار را بهطورکامل بهسرانجام برسانیم. من همه تلاش خود را میکنم و متأسفم که بنا به برخی دلایل غیرفنی این امکان فراهم نشده است. خیلی تلاش کردیم و کارهای مهمی انجام شده است، ولی اقدام خیلی جدی که استانداردش در ذهنم بود انجام نشده است و با کمال تأسف باید بگویم که برای بهسرانجامرساندن آن زمان
نخواهیم داشت.
پروژه پارکینگ طبقاتی آزادی در زمان آقای تقیزاده کلید خورد و بهعلت برخی حواشی متوقف شد، ولی دوباره پروژه ادامه یافت. این پروژهای بود که روی آن حرف و حدیث زیاد بود. نظرتان در این باره چیست؟
پروژه آزادی را مناسب میدانم، ولی آن را پروژه معجزهگری نمیدانم. در ضمن به محیطزیست هم صدمه نمیزند.
شما در حوزه فرهنگی چند مورد را تبیین کردید و گفتید که میخواهم تغییر فرهنگ و رفتار ترافیکی را داشته باشیم. بعضیها معتقدند که در حوزه فرهنگ اتفاق خاصی نیفتاده است. به این مقوله معتقدید یا اینکه بنبستها آنقدر زیاد است که نمیشود کار دیگری کرد؟ میگویند اگر قرار بود ما به شهرداری رأی دهیم که فقط برایمان پل بسازد که از این دست افراد زیاد بود. ما به جریانی رأی دادیم که بیاید و در حوزه فرهنگ جریان و انقلاب جدیدی را راهاندازی کند. در این باره توضیح میدهید؟
در این شرایط پیداکردن شهرداری که بیاید و فقط برایمان پل بسازد سخت است و آن کار هم عرضه میخواهد. معتقدم که تیممان خیلی خوب است که توانسته است این کارها را در این مدت انجام دهد. افرادی که این حرفها را میزنند، درست فکر نمیکنند. نکته دوم اینکه باید تعریف کنیم که در حوزه فرهنگی چه چیزی میخواستیم؟ من در حوزه فرهنگی علاقهمندم که همدلی در مشهد بیشتر شود و فضای دوقطبی را هم بهزیان شهر میدانم و این فضا را نمیپسندم. البته ضعف خودمان را در حوزه فرهنگی قبول میکنم؛ خیلی کارها را میتوانستیم انجام بدهیم و بهدلایلی انجام نشده است که اگر لازم شود دلایل آن را هم میگویم. ولی معتقدم بیشتر آنهایی که معتقدند انقلابی در حوزه فرهنگی بهوجود نیامده است، نگاه قطبیکردن فضا را دارند؛ یعنی اتفاقی را در شهر رقم میزدیم و عدهای در تقابل با ما میآمدند فحش میدادند و به خیابانها میریختند و علیه ما شعار میدادند و ما هم در مقابل آنها را با سنگ میزدیم و بعد آنها دوباره علیه ما جریتر میشدند! آنها معتقدند که در این شرایط اتفاق جدی رخ میداد! من این موضوع را اتفاق جدی نمیدانم و آن را سم مهلک میدانم و اگر کسی بهدنبال چنین چیزی است، معتقدم که زمانه، مردم و نیازهایشان را درست نشناخته است. این فرد یا واقعا جاهل است یا جهل ندارد ولی منافع شخصی خود را بر منافع جمعی مقدم میشمارد. اما درباره اینکه چرا در حوزه فرهنگی اتفاق ویژهای نیفتاده است، معتقدم که عموما به این دلیل بوده است که به مدیریت واحد سپرده نشده است. در واقع به اینکه «من قال» کیست، توجه شده و هیچ وقت به «ما قال» توجه نشده است. متأسفانه فکر میکنم که فضاهای سیاسی باجخواه بیشتر در این قضیه مؤثر هستند، نه ما.
سختترین روز مدیریت شهری چه روزی بوده است؟
تشییع جنازه حاجقاسم سلیمانی؛ اداره جمعیت 2میلیونی برای اینکه تلفات ندهیم سخت بود.
با موتور رفته بودید؟
بهشدت از موتور میترسم، ولی آن روز به موتور هزار علاقهمند شدم.
بهترین روز مدیریت شهری چه روزی بوده است؟
روزی که همکاران پاکبان و فضای سبز را برای اربعین به عراق فرستادیم و در حرم مراسم خداحافظی گرفتیم.
یکی از گلههایی که در مشهد وجود دارد، کندهکاریهای زیاد خیابانهاست. نزدیک عید هم هستیم. چه تدبیری برای این موضوع اندیشیدهاید؟ این همه کندهکاری خوب است یا بد؟
یک روز آقای دادستان گفت: «دستتان درد نکند، تقاطع بعثت چقدر خوب شده است!» گفتم تصمیم گرفتیم بهجای تایل از این به بعد رنگ کنیم، چون برای تایل باید نصف خیابان را ببندیم و خشکشدن آن هم طول میکشد و مردم اذیت میشوند. آقای صادقی هم گفت که اگر مردم نتیجه این پروژهها را بدانند ناراحت نمیشوند. من ضعفمان را در اطلاعرسانی میدانم، ولی معتقدم این موضع باید ادامه پیدا کند. من وقتی تهران میروم، واقعا افسرده میشوم. شهر شبیه شهرهای کهنه است. جداول شکسته، چراغهای یکدرمیان سوخته روی عرشه پلها یا پرچمهایی که تعویض نشده است. شما فکر میکنید اینها در روحیه مردم تأثیر ندارد؟ اتفاقا این چیزها واقعا تأثیرگذار است. ما باید به این کار ادامه بدهیم. مهم است و برای همین هم ادامه میدهیم. این را که مردم اذیت میشوند قبول دارم. باید در ایام پیک این پروژهها را تعطیل کنیم. کمکم هم به این نتیجه رسیدیم. برای مثال ایام دهه کرامت جزو ایام پیک تلقی نمیشد، ولی الآن در این دستهبندی قرار گرفته است. مردم وقتی نتیجه این اقدامات را ببینند، ناراحت نمیشوند. فقط چند روز به ما بدوبیراه میگویند. بالاخره ما را جزئی از حاکمیت میدانند و هر گلایهمندی اعم از رکود اقتصادی و اشتغال و هر چیز دیگری که هست را روی این پروژهها و ما پیاده میکنند. اشکالی ندارد، ولی بگذارید شهر سرپا باشد.
مشهد1400 را چگونه میبینید؟ شما تا آن زمان میخواهید به چه چیزی برسید؟
فکر میکنم شرایط بهتر میشود، ولی علاقهمندم که مشهد ثروتمندتر شود. واقعا اتفاقات 6 ماه اخیر باعث شده است اعتمادبهنفس برای پیشبینی آینده از آدم گرفته شود. الآن ترجیح میدهم چیزی نگویم.
در صحبتی که با شهردار قبلی داشتیم، گفتند که اهل مصلحتاندیشی هستند. شما چطور؟
من در حوزه اندیشه کاملا مصلحتاندیشم، ولی در حوزه عمل اصلا نه.
درباره پوپولیسم هم صحبت کردید. روز نخستی که شهردار شدید، با پراید آمدید. این کار پوپولیستی بود که کنارش گذاشتید؟
خیلی سخت است که آدم برند خود را جا بیندازد. ترجیح میدهم که خودم باشم. در همین گفتوگو اگر بخواهم نوع ادبیات را رعایت کنم، باید فکر کنم که این فیلم فردا کجا میرود و چه کسی چه میگوید و یک تکه آن شاید دربیاید و من را چپه کند. این دوگانهزندگیکردن خیلی سخت است و برای همین ترجیح میدهم که خودم باشم. میخواهند اسم آن را پوپولیسم بگذارند یا هر چیزی. وقتی خودم باشم خیلی اذیت نمیشوم. من همینطور هستم؛ آدم کف خیابان.
با توجه به شیوع کرونا، در منزل و با خانواده چه میکنید؟ همین توصیههایی را که به مردم کردهاید به آنها هم میگویید؟
بله. در منزل ماندهاند و حوصلهشان هم سر میرود. متأسفانه من وقت کمی را با آنها میگذرانم. من معمولا صبحها ساعت 5 یا 5:30 از خانه بیرون میآیم و شبها 2 یا 3 به خانه میرسم که در آن زمان هم خانم و دو دخترم خواب هستند، ولی سعی میکنم بعضی وقتها نصف روز را به آنها اختصاص بدهم. امسال 2 سفر به کیش رفتیم که در اولین سفر در ابتدای سال، بارندگی شد و مجبور شدم روز اول برگردم و در دومین سفر هم بهمحض اینکه رسیدیم، موضوع سردار سلیمانی پیش آمد و همان روز برگشتیم. عید امسال هم که همه باید در خانه باشیم.
به اینکه بعد از شهرداری کجا میخواهید بروید، فکر کردهاید؟
در مجموع یک تسلیمورضایی در من اتفاق افتاده است و اصلا برایم مهم نیست. همین موضوع به من اعتمادبهنفس داده است؛ طوری که همین الآن اگر به من بگویند «برو!» میروم! این اعتمادبهنفس حس خوبی به من میدهد و ترجیح میدهم آن را حفظ کنم.