- اخبار حزب
- بازدید: 238
کدام وسطبازی؟!
کدام وسطبازی؟!
یادداشت امیر اقتناعی، عضو شورای مرکزی و معاون اجرایی و هماهنگی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در سازندگی سال
در سالی که گذشت، ایران عزیز روزهای سخت و بدیعی را تجربه کرد. در آستانه سال جدید، گرچه ماحصل آن ایام، دیگر بدیع نیست، اما تلخی بهجا مانده از آن، هنوز هم سایهاش بر ساحتهای مختلف زندگی مردم سنگینی کرده و گویی کماکان سر آن ندارد که دست ممانعت از بهینهگی احوال مردمان بردارد!
حال؛ در موقعیتی ایستادهایم که پس از چند ماه تنش و کشمکش در عرصههای عمومی از یکسو و مقاومت و تصلّب حوزههای رسمی در دیگرسو، طرفین منازعه به آتشبسی بینالاذهانی تن دادهاند و آنگونه که از ظاهر امر برمیآید، آرامشی نسبی بر روال جاری امور حکمفرماست. مردم به رتق و فتق کارهای مرسوم پایان سال سرگرماند و متولیان اداره کشور هم به انجام فعالیتهای کلیشهای و روزمره همیشگی مشغول!
این در حالیست که صاحبنظران، دوران کوتاه فروکش کردن یک دوره از اعتراضات تا زمان برآمدن دورهای جدید از آن را برای مسئولین اداره جامعه، Golden Time یا همان «فرصت طلایی» مینامند و معتقدند چنانچه قرار بر تغییر روندها یا اصلاح فرآیندها در جهت کسب رضایت مردم و جلوگیری از استمرار چرخه اعتراضات باشد، بهترین زمان ممکن و در اختیار حاکمان، همین بازه زمانیست. چرا که با از دست رفتن این دوره و از سرگیری مجدد اعتراضات -بهدلیل آسیب بیشتری که به شاخص اعتماد اجتماعی نسبت به دوره پیشین وارد میآید- امکان آرامسازی جامعه و متقاعدسازی مردم معترض، بهمراتب دشوارتر شده و در صورت تداوم چرخه اعتراض و عدم دریافت پاسخ مناسب و مرتفع نشدن نیازهای مطروحه، احتمال ناممکن بودن بازگشت جامعه به شرایط عادی نیز قوت مییابد.
در تمامی این زمانها -چه اعتراض و چه آرامش- میزان اهمیت و الزام مسئولیت برای سیاستمداران متعهد و روشنفکران متخصص، گرچه ممکن است مستلزم فراز نگردد، اما قطعاً دچار فرود هم نخواهد شد. چه از شروط تدبیر و نخبگی، کنشگریست و انفعال، سیره مزوّران است و عُلقه پخمگان. هرچند در این میان، بوده و هستند، کسانی در لباس کیاست و دانش که عافیت طلبند و مهر سکوت بر لب زنند و کنج عزلت گزینند و فرجام نزاع را به انتظار نشینند. با این توجیه که روشها -و نه منشها- را در هیچکدام از دو سوی ماجرا نمیپسندند و راهگشا نمیدانند. که البته؛ تنها خداوند از درون آدمیان آگاه است ...
در تفسیرها و تحلیلهایی که در دوران پسامهسا به رشته تحریر درآمد، چه عافیتطلبان و سکوتپیشهگان مُکسِب و چه سیاستورزان و خردگرایان مشفق، هیچکدامشان نه از هجمه ساکنان فضای مجازی مشاجرات در امان ماندند و نه از طعنه حاضران میدان واقعی منازعات. فرقی هم نمیکرد که آن ساکنان و این حاضران، مدافع حاکمان بوده باشند و یا مخالف آنان. از منظر دو سر طیف این ماجرا، اینان «وسطباز» بوده و مستوجب تاختن! و تنها راه برائت از این عنوان نیز -فقط و فقط- پیوستن به یکی از این سرها بود و لاغیر ...
در این بین، دو اندیشمند دلسوز (دکتر فاضلی و دکتر رنانی) با تکیه بر سیره شاهدان تاریخی، برجستهسازی رویکرد خیرعمومی، تشریح مسیر پرفرازونشیب توسعه در ایران و نیز مقایسه تطبیقی آن با سایر بلاد، در تبیین مفهوم «وسطبازی» و دفاع از تاکتیک «کنشگری مرزی» در گذشته و حال کوشیدند و اهمیت توفیق یافتن اینان در کیفیت سعادت ایران آینده را مورد تاکید قرار دادند.
در اینجا میخواهم کمی جسارت به خرج دهم و ضمن دفاع از دیدگاه بزرگان فوقالذکر، تاحدی آن را کامل نمایم. از نظر حقیر و بنا بر مقدمهای که در بالا آوردم؛ «وسطبازی» بر دو گونه است:
۱- «وسطخوابی» که در فرهنگ روزمره ما امری مذموم بوده و به فرصتطلبانی گفته میشود که در مثالهای تاریخی ما در میانه لحاف می خوابیدند تا چنانچه سر لحاف از هر سو کشیده میشد و هر کدام از افراد سمت چپ و یا راست با غلطیدن، میزان بیشتری از روانداز را به سمت خود میکشید، فردی که در وسط خوابیده بود، لحاف از رویش کنار نمیرفت و بهعبارتی؛ متضرر نمیشد یا آسیبی تهدیدش نمیکرد و در هر صورت از مواهبی بهرهمند میشد. که من عافیتطلبان و سکوتپیشهگان حوزه سیاست در ایران امروز -با هر قصد و نیتی- را در زمره اینان میدانم.
۲- «وسطگیری» که در واقع همان چیزیست که دکتر فاضلی و دکتر رنانی و تنی دیگر از اعاظم در گفتهها و نوشتههایشان تلاش دارند تا به دفاع از آن پرداخته و به فربهگی آن همت گمارند. چنانچه بخواهم با مثالی وسطگیری را توصیف نمایم، شاید بهترین مثال آن کسانی هستند که در هنگامه دعوای دو یا چند نفر، با علم به مخاطرات ناشی از آسیبدیدگی احتمالی، به میانه آنان رفته و برای جلوگیری از زیانی اجتماعی و دستیابی به نفعی جمعی، خود را به خطر میاندازند. لذا؛ علیرغم قدردانی از تلاش اساتیدی که برای ترویج میانهروی و تقبیح تندروی، به تبیین وسطبازی پرداختند، تنها دلیل من برای اصرار بر تفکیک میان اقسام دو گونه وسطبازی؛ وسطباز منفی(وسطخواب) و وسطباز مثبت(وسطگیر)، گرفتن بهانه و ابزار سوءاستفاده، از فرصتطلبانی است که من آنان را وسطخواب مینامم و همچنین تقویت و دفاع از مشقّات خیرخواهانی است که با عنوان وسطگیر از آنان اسم بردم.
در تاریخ این مرز و بوم، شاید کمتر راهی را بتوان یافت که در مسیر توسعه پیموده باشیم، اما ردّی از اشخاص متّصف به وطندوستی و ایرانخواهی و مردممداری در میان نباشد. همانهایی که در اشتباهی مصطلح در فرهنگ ما، وسطباز نامیده شده و موردن عتاب و سرزنش بسیار قرار گرفتهاند. ولی هرگز نه مایوس شدهاند و نه پا پس کشیدهاند. چنانچه اگر از وسطبازان روزگار قدیم درگذریم، در عصر جدید این مُلک، ابداً نمیتوان نامهایی چون؛ میرزاتقیخان فراهانی، علیاکبرخان داور، محمدعلی فروغی، احمد قوام، مهدی بازرگان، محمود طالقانی، مرتضی مطهری، محمد بهشتی و ... که آخرینشان هم اکبر هاشمیرفسنجانی بود را شنید و به احترامشان کلاه از سر بر نداشت.
همه اینان علیرغم تفاوتهایی که شاید در بینش داشتهاند، اما در یک منش مشترک بودهاند. و آن اینکه همگی -در فرصتهای طلایی- حامل انتقال از وضعیتی به وضعیت دیگر بودهاند و مانع انقطاع در فرآیندها. خواه این تحولات، مشتمل بر حکومتها بوده باشد، خواه دربرگیرنده دولتها و یا حتی تغییردهنده از گفتمانی به گفتمان دیگر. به زبان ساده؛ این کاهندگان رنج، استاد راهبری دگرگونیها، با کمترین درد و خونریزیاند. بهسان افراد یاد شده، کم نبوده و نیستند بزرگانی که در راستای نیل به خیر عمومی و دفع شرّ همگانی -علیرغم مصائب بیشمار چنین نقشی- هیچگاه از طعنهها نهراسیدهاند، پیوسته در میانه معرکهها ایستادهاند، وسط را گرفتهاند و «وسطگیر» بودهاند.
آری؛ گرچه اینان -عموماً- محبوب عهد خویش نبودهاند، اما -بالاتّفاق- مطلوب عصر حاضر گشتهاند. همانهایی که شاید در دوران حیاتشان، لعنتها به جان خریدند، اما با فرارسیدن مماتشان، رحمتها به دوش کشیدند. باری؛ در شرایط بغرنج امروز، فقدان این قسم نامداران ترقیخواه و توسعهگرا، بیشتر از هر زمان دیگری قابل لمس است و دشواری مسئولیت تداوم این طریق بر شانههای همه کسانی که دل در گرو دین و میهن دارند، بیش از پیش سنگینی میکند. خوب است که از خاطر نبریم؛ بر تارک تاریخ، تنها نام و یاد وسطگیران عامل به این رسالت، ماناست و وسطخوابان غافل را هیچ نشانی نخواهد بود.
باشد تا در لحظات سخت و نفسگیر این مسیر -فارغ از تشویقها و بیواهمه از توبیخها- این قول مرحوم مهندس سحابی را با خود مرور نمائیم که میگفت: «صبر اصلاحطلبانه و تحمل حرکت تدریجی، از گلوله خوردن هم سختتر و گاه حتی از شهادت هم باارزشتر است».
نامشان جاودان و راهشان پررهرو باد ...