- یادداشت
- بازدید: 48
یادداشت نوید حسینیون در روزنامه سازندگی با عنوان در آرزوی صلح، در توهم توسعه!
در آرزوی صلح، در توهم توسعه!

به قلم؛ نوید حسینیون؛ عضو شورای استان خراسان رضوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
اتفاقات ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ سیر حوادث در منطقه را روی دور تند برد، مناسبات منطقه دچار تحول شد، اسرائیل به بهانههای مختلف از فرصت به دست آمده، سوءاستفاده کرد تا نقشه ای که مدتها مترصد آن بود را انجام دهد، حکومت سوریه از هم پاشید و توانست نیروهای غیردولتی طرفدار ایران را طی چند دهه گذشته تحت شدیدترین فشارها قرار دهد تا جایی که در اولین فرصت برای حمله به ایران استفاده کرد و با حملهای وحشیانه سعی کرد بیشترین خسارت را به نیروی متخصص انسانی و نظامی ایران وارد کند.
ایران دهههاست که توان و انرژی نظامی و مالی خود را در دو جبهه هزینه کرده بود؛ اولی در گروههای غیردولتی مثل حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، حوثیها در یمن و… و دیگری توسعه توان موشکی پهپادی. این سرمایهگذاری و برنامه بلندمدت همواره محل مناقشه بزرگ در داخل و خارج کشور بوده به صورتی که سالهاست، نیروهای متخاصم کشورهای منطقه با بزرگنمایی و برجسته کردن آن همچنین به بهانه اقتصاد شکننده و بحرانی کشور، سعی کردهاند که مشکلات کشور را به برنامه امنیتی گره بزنند و توسعه برنامه دفاعی کشور را دلیل مشکلات اقتصادی نشان بدهند. از طرف دیگر اما کشورهای حاشیه خلیج فارس دهههاست که به واسطه توانمندی که از پول نفت به دست آوردهاند، تامین امنیت خود را در دو جهت مخالف ایران پی گرفتهاند؛ اول تامین چتر امنیتی آمریکا با پیماننامههای امنیتی و تضمین این پیماننامهها با خرید تجهیزات نظامی از غرب به خصوص آمریکا و دوم تقویت اقتصاد خود و ایجاد منافع مشترک اقتصادی و مطرح شدن به عنوان یکی از قطبهای اقتصادی و سرمایهگذاری در دنیا.
تمام این فرآیندها برای ایران همچنین کشورهای حاشیه خلیجفارس طی چند ماه، کارایی و نظام خاص خود را از دست داد، زمانی که نیروهای غیردولتی که از طرف ایران مورد حمایت بودند و سالها برایشان هزینه شده بود در مقابل چشمانمان تضعیف شدند همچنین برنامه موشکی هم نتوانست از حمله اسرائیل جلوگیری کند و بازدارندگی خود را از دست داد. اما اتفاق بدتر برای کشورهای حاشیه خلیجفارس، حمله ناگهانی اسرائیل به قطر به بهانه حضور دفتر حماس در این کشور و حمله به سوریه پس از بشار اسد بود. کشورهای عربی که سالها گمان میکردند با امضای پیمان امنیتی با غرب و حتی قبول به رسمیت شناختن اسرائیل میتوانند، ضمانتنامه امنیتی داشته باشند به یکباره به حقیقت تلخ و سخت ژئوپلیتیک خاورمیانه روبهرو شدند. طی دهه گذشته کشورهای عرب خلیجفارس که سعی کرده بودند، جنگ اعراب و اسرائیل را تبدیل به جنگ ایران با اسرائیل بکنند و با حل کردن خود در اقتصاد دنیا امنیت بخرند، متوجه شدند که واقعیات فضای بینالملل همچنین حکومت اسرائیل متفاوت از فرضیات موجود است.
اما مناسبات منطقه با دور تند اتفاقات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ متحول شده است؛ اسرائیل دیگر نیازی به حفظ ظاهر و رعایت الزامات دست و پا گیر بینالمللی نمیبیند، بهترین فرصت برای پیاده کردن ایدئولوژی صهیونیسم برای تئوری اسرائیل را مهیا میبیند، آمریکای ترامپ در حال خلق روابط جدید است و اقتصاد دنیا شکنندهتر از قبل در حال پوستاندازی است. حالا دیگر نه صرف برنامهریزی روی گروههای غیردولتی مقاومت و برنامه پهپادی موشکی برای ایران بازدارنده است و نه خرید تجهیزات و پیمان امنیتی اقتصادی برای کشورهای حاشیه خلیجفارس.
در حالت کلی ممکن است برای کشورهای مختلف درگیر در این معرکه، نسخههای متفاوت برای رهایی از این دام بتوان نوشت اما تا زمانی که کشورهای خلیجفارس به ریشههای اصلی مشکلات خود برنگردند، راهحلهای دیگر سادهسازی ماجراست. میزان جمعیت و سطح زندگی مردم در کشورهای خلیجفارس در حال تغییر است. طبقه متوسط این کشورها همراه با موج تکنولوژی و دنیای ارتباطات در حال قویتر شدن و تاثیرگذاری بیشتر هستند. به گمان من این فشارها باید نگرش حکمرانی در حوزه کشورهای خلیجفارس را تغییر دهد. ایجاد ساختارهای دموکراتیک در داخل با دخيل کردن مردم در تصمیمات اجتماعی- سیاسی و ایجاد پیمانهای سیاسی اقتصادی و امنیتی مانند اتحادیه اروپا شاید راهگشای وضع موجود باشد. تامین امنیت لازمه توسعه است و توسعه پایدار بدون توجه به درون و توجه به پتانسیلهای این کشورها غیرممکن است.

