مقاله ها
- سایر اخبار خراسان رضوی
- بازدید: 998
خوشه های خشم
یادداشت نوید حسینیون، عضو شورای استان حزب کارگزاران سازندگی ایران-خراسان رضوی در روزنامه سازندگی
مردم ایران و افغانستان دو کشور آشنا با درد یکدیگر و خسته از سختی روزگار سالهاست تاریخ را با یکدیگر تجربه می کنند. مردمی که از لحاظ فرهنگ و آیین بسیار بهم نزدیک اما بدون بهره از آن در حالی وارد قرن جدید شمسی می شوند که هر دو در سخت ترین روزها را می گذراند یکی در فشار اقتصادی حاصل بی تدبیری و عدم مدیریت داخلی و تحریم خارجی و دیگری پس از تغییرات تند و ناگهانی سیاسی حاصل از معامله دولت های خارجی و سستی سیاستمداران و جنگ سالاران داخلی.
این روزها اما صحبتی که در بین دو ملت بسیار دیده و شنیده می شود نه فرهنگ و آیین و رسوم مشترک بلکه خشم نهفته ای است که در لایه های پایین جامعه یکی از حجوم زیاد مردم افغانستان به ایران و دیگری ناامید و مستاصل از میزبانی که بعد از چند دهه هنوز به میهمان اعتمادی نمی کند، شاید نمونه مشهود ان فیلم ها و مطالب فضای مجازی باشد که عید امسال نه تنها شهرهای گردشگری بلکه تهران را پر از افغانهایی نشان میداد که در همه جا هستند یا فیلم ها و تصاویری از مرز شرقی کشور که جمعیت زیادی از مهاجرین افغان که پیاده و خسته در خال عبور از مرز هستند و گهگاه درگیری با مرزبانان ایران! و در نهایت حادثه تروریستی خشن حرم رضوی در مشهد که تا کنون 2نفر از روحانیون مورد حمله به شهادت رسیده اند و ضاربی که طی یکسال گذشته در شهر مشهد بصورت آزادانه می گشته و حتی با توجه به شایعات هفته قبل از حمله به علت مشکوک بودن بازداشت شده و بعد آزاد!
در این میان حجم تفرقه و بی اعتمادی اما محدود به مردم عادی نشده است چه بسا سیاستمداران و یا فعالین اجتماعی که از دو طرف دانسته یا ندانسته مشغول دمیدن به آتش خشم و نفرت هستند یک طرف ایرانی ها را مردمانی بدخو، ظالم و نژادپرستی معرفی می کند که نه تنها یاور کشور و مردم افغانستان نبوده اند بلکه باعث بدبختی، عقب ماندگی و چند دستگی افغانستان شده اند و در طرف ایرانی افرادی که حضور افغانها را همواره باعث ناامنی، بیکاری کارگر ایرانی و مشکات متعدد اجتماعی و فرهنگی معرفی کرده است.
آنچه که این چنددهه از روابط دو کشور مشخص است و به آن هیچگاه توجه نشده است ریشه های عمیق فرهنگی و هم زبانی بین دو کشور است ریشه هایی که می توانست و هم اکنون نیز می تواند تسهیل کننده و رهگشای این عدم درک و عدم اطمینان و خنثی کننده این حس ترس و عدم اطمینان باشد.
یکی از بزرگترین مشکلات در طی چند دهه گذشته که باعث عمیق تر شدن این مشکلات شده است عدم برنامه ریزی و تدبیر مسئولین در کشور ایران است. سالهاست که مسئولین در ابران نمی دانند که چه برخورد و مواجهه ای با مهاجرین افغان داشته باشند و همواره مشکل مهاجرین را امنیتی و سیاسی دیده اند در حالی که از ظرفیت عظیم این مهاجرت ناخواسته استفاده ای نبرده ایم و زیرساختهای کشور را برای استفاده از توانمندی این افراد اماده نکرده ایم هویت انها را به رسمیت نشناخته ایم و دست یاری برای عبور از بحرانها و حل مشکلات به سویشان دراز نکرده ایم.
امروز نیز برای گذر از بحران موجود ورود بدون فوت وقت و برنامه ریزی شده به ایناتفاق لازم است، جامعه ایران به علت سالها تحت فشار اقتصادی بودن و ناملایمات اجتماعی آبستن حادثه است ورود مهاجرین نباید به عنوان تهدید برای جامعه تلقی شود بلکه باید از فرصت حضور آنها بیشترین استفاده را برد. در مرحله اول فعالین فرهنگی دو کشور باید تسهیل کننده این رابطه باشند. جامعه و مسئولین فرهنگی ایران باید این امادگی را داشته باشند تا با هضم جامعه و فعالین فرهنگی دو کشور درهای تعامل و گفتگو و همکاری را باز بگذارند.
از ظرفیت اقتصادی مهاجرین افغان باید بهترین استفاده را کرد، مهاجرین افغان چهار دهه در کشور ما اماده سرمایه گذاری بوده اند اما همواره به رسمیت شناخته نشده اند در مراودات اقتصادی به بازارهای غیررسمی و زیرزمینی هدایت شده اند و نتوانسته اند ایران را ملجا و مامنی برای خود بدانند از سوی دیگر نیز ما در شرایط سخت اقتصادی و تحریم های ظالمانه نتوانسته ایم و برنامه ای برای استفاده از این ظرفیت داشته باشیم. جامعه افغان در ایران و دیگر کشورها بهترین کانال برای سرمایه گذاری جمع اوری نقدینگی و دور زدن تحریمها و یا فعالیت برای همصدایی و جلوگیری از بوجود آمدن تحریم ها بوده اند اما به علت عدم بکارگیری این فرصت در صنعت و تجارت کشور همواره ورود آنها به عنوان تهدید برای نیروی کار و اقتصاد کشور معرفی شده اند.
جامعه مهاجرین به کشور در طی دهه های گذشته در کنار مردم ایران در سختی ها و ناملایمات حضور داشته از شهدای آنها در جنگ نابرابر تحمیلی از کارگرانی که در شرایط سازندگی و ساخت کشور به عنوان نیروی کار در سخت ترین شرایط کاری تا جامعه علمی و فرهنگی که برای ایران همواره کار و تلاش داشته اند اما منزلت و احترام ندیده اند، هیچگاه چه رسمی و چه غیررسمی خودی نگاشته نشده اند و در جامعه میزبان هضم نشده اند.
کشور ما برعکس کشورهای پیشرفته از تهدید برای خود فرصت نساخته است از پتانسیل اقتصادی فرهنگی و اجتماعی مهاجرین بهره نبرده، هزینه ها را پرداخت کرده اما حاضر نشده مهاجرینی که بیشترین نزدیکی فرهنگی و زبانی را با ما دارند به رسمیت بشناسد و به آنها فرصت زندگی دوباره ببخشد مجموع این سیاستهای غلط باعث شده که نخبه ترین این افراد چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ اقتصادی انگیزه و چشم اندازی برای زندگی در ایران نداشته باشند در حالی که نسل دوم و سوم بعضی از این مهاجرین در ایران دنیا امده اند نه دلبستگی به این خاک داشته باشند و نه برای ماندن در آن سعی و تلاشی کنند و ماحصل این سیاستگذاری نادرست این شده که جامعه مهاجرین هر روز از نخبگان خالی و خالی تر شده و جا برای جولان تفکرات خشن و تروریستی باز و بازتر شود. کودک مهاجری که از اولیه ترین شرایط زندگی محروم باشد در تبعیض و نابرابری رشد کرده باشد بهترین و اماده ترین فرد برای گروههای سلفی تروریستی است و کجا بهتر از جامعه میزبان برای خالی کردن خشم و سرخوردگی!
سیاستگذار و تصمیم ساز سیاسی در ایران باید یکبار برای همیشه به جای کتمان کردن مشکلات مهاجرین افغان به تصمیم گیری درست و منطقی ورود کند. خشم، ترس و بی اعتمادی جامعه ایرانی به میهمان افغان ریشه در عدم سیاستگذاری درست کشور در قبال پدیده مهاجرین دارد. اگر مهاجر افغان به رسمیت شناخته شود توانایی سرمایه گذاری و فعالیت رسمی اقتصادی و فرهنگی و زندگی معمول در کشور را پیدا کند در قالب تشکلهای فرهنگی، علمی و اقتصادی بتواند با مردم ایران فعالیت و کار کند قطعا بسیاری از مشکلات و سوتفاهم ها برطرف میشود.